نیکولت باریشوف در مقابل یک پرت آ منگر در نزدیکی پارک یونیون اسکوئر، در حالی که یک هنرمند در روز یکشنبه چشم آبی باز را روی جناغ جناغش نقاشی کرده بود، بی حرکت بود. هوا حدود 88 درجه بود و جمعیتی دور آنها جمع شده بودند. اما دما و تماشاگران خانم باریشوف را نگران نکردند. همچنین این واقعیت که او برهنه بود نیز صدق نمی کرد.
او گفت: «این یک تجربه بسیار ذن است،» در حالی که عکاسان از پشت سنگرهای پلیس عکس می گرفتند. “این ماهیگیری من است.”
خانم باریشوف، 38 ساله، نویسنده ای در لس آنجلس، در میان 60 نفری بود که در طول روز نقاشی بدن نیویورک، یک نمایشگاه عمومی هنری که از سال 2014 هر ساله برگزار می شود، 100 دلار برای تبدیل شدن به بوم های انسان برهنه برای 40 هنرمند پرداخت کرده بودند. طبق گفته های هنرمند، قسط امسال دهمین و آخرین رویداد بود. او گفت که آن را به پایان می رساند تا بر پروژه های دیگر سازمان خود تمرکز کند. هنرهای ارتباط انسانی.
Nije Durdeen، 31 ساله، از فیلادلفیا آمد تا مدل شود، پس از اینکه متوجه شد ممکن است فرصت دیگری پیدا نکند. او در حالی که نزدیک میزی ایستاده بود و بطریهای Gatorade را در سایههایی تقریباً به همان رنگ فیروزهای رنگی که سمت راست بدنش را پوشانده بود، در دست داشت، گفت: «شما باید در ملاء عام برهنه باشید و دستگیر نشوید.
خانم دورین حدود هفت سال است که مدل رنگ بدن است. اگرچه او چند کنسرت در استودیوهای هنرمندان اجرا کرده است، اما گفت که ترجیح می دهد در ملاء عام نقاشی شود تا بتواند طیف وسیع تری از واکنش ها را مشاهده کند. برخی از رهگذران در روز نقاشی بدن امسال سرخ شده و با سرعت از کنار آن گذشتند، زیرا هنرمندان افراد با هر شکل و اندازه ای را تزئین می کردند. دیگران به آنها گوشزد کردند یا عکس گرفتند.
خانم دورین گفت: «قرار است هنر ذهنی باشد. «برخی افراد ممکن است توهین شوند. برخی از مردم، این ممکن است درست سر کوچه آنها باشد.»
آقای گلوب، 57 ساله، در سال 2007 پس از اینکه هنرمند دیگری به او مدل نقاشی بدن را معرفی کرد، شروع به استفاده از بدن به عنوان بوم کرد. او گفت که پوست را مانند بوم دیگری میدانست، تا حدی به این دلیل که متعلق به افرادی زنده و نفسگیر است که شخصیتشان اغلب بر طراحی نهایی هنرمندان تأثیر میگذارد.

در سال 2011، او به دلیل نقاشی یک مدل برهنه در میدان تایمز دستگیر و به نقض قوانین قرار گرفتن در معرض عموم متهم شد. اتهامات بعدا کنار گذاشته شدند. او گفت که مدتی بعد، هنرمندان دیگر شروع به پرسیدن از او کردند که چگونه در ملاء عام نقاشی بدن. وی افزود: روز نقاشی بدن همیشه با هماهنگی شهرستان برگزار می شود و راهی برای هنرمندان بدون ترس از دخالت پلیس است.
آقای گلوب گفت: “محصول نهایی جالب است، اما تمام فرآیندی است که من واقعاً می خواستم مردم ببینند.”
این رویداد، شاید تعجب آور نباشد که منتقدان خود را داشته است. دیوید پومو که چندین دوره مدلسازی کرده است، گفت که زمانی که روز نقاشی بدن در پارکی در بروکلین در سال 2019 برگزار شد، برخی افراد در اعتراض به این استدلال که بدن برهنه را نباید در منطقه ای با کودکان نقاشی کرد، حاضر شدند.
آقای پومو، 62 ساله، وکیلی در بروکلین، گفت که فکر می کند چنین شکایت هایی تمایز بین برهنگی و جنسیت را محو می کند. او در حالی که یک هنرمند سر طاس خود را در جشن های امسال نقاشی کرد، گفت: «این یک رویداد جنسی نیست. همانطور که او صحبت میکرد، مدل دیگری با گلهای سفید ظریف که روی اندامهایش نقاشی شده بود، از یک کاسه بیرونبر Sweetgreen غذا خورد.
بلا ولن، هنرمند و گالری دار که تاریخ هنر بدن را به عنوان بخشی از یک برنامه آموزشی به رهبری انجمن جهانی نقاشی بدن. رنگ موقت برای بزرگداشت آداب و رسوم گذر از قبیله کایاپو در برزیل، بومیان استرالیا، چندین قبیله در آفریقا و بومیان آمریکایی استفاده شده است.
در طول قرن بیستم، نقاشی بدن تجاری تر شد زیرا برخی شروع به استفاده از آن به عنوان بیان آزادی یا تحریک کردند. در دهه 1960، هنرمند ایو کلین به زنانی که با رنگ آبی پوشانده شده بودند، دستور داد تا در مقابل تماشاگران زنده روی بومها فشار بیاورند. زنان با بدن نقاشی شده در صفحات مجلات، از جمله Playboy، Sports Illustrated و Vanity Fair ظاهر شدند که دمی مور را با کت و شلواری که روی بدن برهنهاش روی جلد سال 1992 نقاشی کرده بود، نشان میداد.
فرد مایرز، استاد مردمشناسی در دانشگاه نیویورک که در گروههای بومی در استرالیای غربی متخصص است، میگوید انطباقهای بسیار این عمل – و تجاریسازی آن – میتواند به راحتی به قلمرو مناسب بودن منحرف شود. او گفت: “شما چیزی را به عنوان نوعی بازی در نظر می گیرید که برای افراد دیگر بخش بسیار جدی هویت آنهاست.”
الکس بارندرگت، مدیر انجمن جهانی نقاشی بدن، که از سال 1998 جشنواره خود را در اتریش برگزار می کند، گفت که برخی از اعضای آن روز نقاشی بدن را به دلیل اینکه نقاشی بدن را بیشتر به عنوان یک نمایش می بینند تا یک هنر، مورد انتقاد قرار داده اند.
این رویداد در اتریش، جشنواره جهانی نقاشی بدن، به عنوان یک مسابقه برگزار می شود: هنرمندان نمونه کارها را ارسال می کنند و برای برنده شدن جوایز در دسته های مختلف با یکدیگر رقابت می کنند. Bodypainting Day معمولاً هنرمندان را بر اساس کارشان انتخاب نمی کند، در عوض تصمیم را بر اساس دلایلی است که هنرمندان برای تمایل به شرکت ارائه می دهند. (هنرمندان در Bodypainting Day، بر خلاف مدل ها، هزینه ای برای حضور نداشتند.)
آقای گلوب گفت که بارها به او گفته شده است که مراسم او یک ترفند تبلیغاتی است. او افزود، اما روز Bodypainting همیشه بیشتر در مورد ایجاد یک محیط جمعی و هنری بوده است تا نمایش آثار با بالاترین کیفیت.
ورونیکا ایبر، 18 ساله، که برای اولین بار در رویداد امسال شرکت کرد، گفت که قبلا هرگز بدنی نقاشی نکرده بود. او قبل از شروع تحصیل در هنر در دانشگاه کارنگی ملون در پاییز امسال در روز نقاشی بدن شرکت کرد تا مجموعه مهارت های خود را گسترش دهد.
خانم ایبر گفت که از چالشهایی که بوم نقاشی ناآشنا ایجاد میکند لذت میبرد: «این خیلی سختتر است زیرا باید انحنای بدن انسان را در نظر داشته باشید.»
او از یک برس باریک برای ردیابی مثلث ها در سرتاسر تنه کاترین استاین، 70 ساله، که برای اولین بار در مراسم امسال مدل بود، استفاده کرد. خانم استین که در نیویورک زندگی میکند و در یک سازمان هنری کار میکند، گفت: «فکر میکردم بازدارندهتر باشم. “این یک تجربه مثبت برای بدن است.”
پس از رنگآمیزی بدن همه مدلها، گروه رنگارنگ به سمت پارک میدان واشنگتن رفتند و از کنار غذاخوریها پشت میزهای بیرونی و افرادی که بیرون از کلینیک دامپزشکی در طول مسیر منتظر بودند، گذشتند.
پس از ژست گرفتن عکس دسته جمعی در مقابل مجسمه جورج واشنگتن سوار بر اسب، چندین مدل به سطح بالای اتوبوسی دو طبقه که عازم بروکلین بود، رفتند، در حالی که هنر بدن آنها کمی آغشته به آغوش و ساعت ها پوشیدن بود.
در میان آنها خانم باریشوف بود که تا آن زمان یک جفت دست دور وسطش و چشم روی سینهاش نقاشی شده بود. او، مانند بسیاری از مدلها، در قسمتهای گذشته Bodypainting Day شرکت کرده بود و میگفت که یکی از بخشهای مورد علاقهاش در این مراسم، غافلگیری مردم در شهری است که بسیاری فکر میکنند همه آن را دیدهاند.
او گفت: «این که این آخرین مورد است هنوز هم به نوعی درهم شکسته است. “من عاشق این هستم که در لحظه “فقط در نیویورک” کسی باشم.”
دیدگاهتان را بنویسید