هنرِ حذف‌کردن

عنوان مجموعه اشعار : مجموعه شعری چاپ نکرده ام
شاعر : فرزانه سیف دین وند

عنوان شعر اول : بدون نام
چه فرقی می کند
فردا
کدامیک از ما زنده بماند
وقتی ترس
در چال گلویمان لانه کرده

جنگ شاشیده به خودش
ختم کن قائله را
چشم ببند
ماشه را بچکان
آخرین گلوله سهم یکی از ماست

آخ …
فردای لعنتی
نیستی
زیبای من نیستی
کاج ها عروس شده اند
از جنگ چیزی نمانده
جز شعری در معرض تیر باران
چند کتاب آویخته به دار
و زخمی که ، به بستر می کشاند

ماشه را بچکان
بگذار زن بماند و تنهایی اش
زن بماند و هفت روز لعنتی اش
زن بماند و زیبایی اش

آخرین بوسه را شلیک کن دیوانه
جنگ از چشم های تو آغاز شد
و سربازها برای تو مردند
نفرین گیس سفیدها ، بدرقه ی حجله ات
تنت ، وطن تمام جنگلها
و پیروز آن کس
که آغوشت را فتح کند

جنگ تمام می شود اگر
ماشه را بچکان
جنگ تمام می شود اگر
چشم هایت را ببندی …

عنوان شعر دوم : بدون نام
جنگ تمام شد
به سنگرهایمان برگشتیم
و تکه تکه هایمان را
دندان می کشیدیم

تنی کرخت
روی کاناپه کشیده می شد
و انگشتانی گیج
کلید را تاب می داد
قااااه قااااااه
چیییک چییک
نه …
گریه با خنده شگون ندارد
کسی برای جنگ اسپند دود نمی کند
و رقص باله
خون جنگ را نمی شوید

افتاده ام
توی سنگرم
ترکش ها نفوذ کرده اند
گلوله ها ، یک به یک سقوط کرده اند
افتاده ، توی تله ام
ضد تهوع بیاورید
حال گوشی ام بد است
یکی به نبود دیگری تسلیم می شود

توی سنگرم کز کرده ام
بی سرباز
بی تفنگ
و جنگ به سوگ می نشیند …

عنوان شعر سوم : بدون نام
لعنت به اتفاقی
که هوس افتادن داشت
لعنت به برگه های ابلاغ ترس
به دردهای مضحک یک زن
به تماس های موفق نا موفق
به مبل های ناراحتی
که بغل نمی کنند

لعنت به جناب فلان و فلان
به کلنگی
که حق را نمی رساند

بگو قانون دهان ببندد
پرونده ها جییییغ بکشند
هییییییییس
زن حرف نمی زند

ضمیمه کنید لطفا
پله ها قدم هایم را پس زدند
زن
درد دارد

بنویس متهم گریخت
زن درد دارد
و فاجعه ای
به پیشانی اش تف می شود
جیییغ
نه
هیییییییییییس
زن ، حرف نمی زند …

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *