عنوان مجموعه اشعار : غزل۱
شاعر : سید شهریار موسوی
عنوان شعر اول : غزل
افسردهتر از باد، به این سو و به آن سو..
غمخسته ز جنجالم و از فرط هیاهو..
برگرد! دلم طاقتِ تنها شدنش نیست.
برگرد به شب! ماهِ غزل های فراسو..
ای کاش بدانی که پشیمانتر از آنست..؛
آنکس که به قلبِ تو زده تیر، ای آهو..!
میترسم از این عالمِ بیشمعِ نگاهت..
بگذار بخوانند مرا کودک و ترسو..
از بوسهء تو سهم من این سیبِ خیالیست
آدم شدنم لیک، خیالیست به هر رو..
من، تشنهء دیدارِ گلِ روی تو هستم
ای اشکِ تو بر گونه و لب، عینِ لبِ جو..
ای کاش که تیرِ نظرت را بگزینی..؛
ما بین هزاران قمه و خنجر و چاقو..
ای من به فدای همه اشکت، نهراسی!
این دشمن تو، دوستترین است و دعاگو..
جز دیدنِ زجر از غمِ دوریِ تو.. افسوس..
برگرد! که بی چشم، چه لطفیست به ابرو..؟!
عنوان شعر دوم : غزل
دلِ عاشق چو شقایق خونست
خنجری سرد که بر سینه نشست…
بوسهء سرخ، خمیدهپژمرد..
آه افسوس که این لاله شکست..
هستیام نیست ز دوری، آخِر؛
در فراقِ تو مگر هستی هست..؟!
بی تو دنبالِ خودم میگردم
ای که من با تو دمادم همهَست..
دستگیری…؟! پافشاری در خیر…؟!
در فراقِ تو نه پا مانده نه دست..
هر چه بد کردهام ای خوب، ببخش!
انتظاری که نباشد از مست..
حالِ ما بینِ من و تو، ماضیست!
کاش ماضی، به مضارع پیوست..!
چهره و زلفِ تو، مهتاب و شب و..
ننگ بر آنکه به من، پنجره بست..
معنیِ عشقِ حقیقی در چیست؟!
:آینه، با منِ آیینه به دست…
نیست خورشید برایم معبود
ماه! برگرد به این ماهپرست..
عنوان شعر سوم : غزل
به تو گفتم مرو! در یخزدگی میمیرم..
آه خورشید! من آن لالهجوانِ پیرم ..
بی تو بودن نفسم را نفسی میدزدد
نیست خمیازهکمانی و من آن تکتیرم..
ای غزالی که غزل، عطر ز تو وام گرفت؛!
سیرتم چون تو غزال است و به صورت شیرم..!
چشمِ بینای تو بینایی من را گم کرد..
شبترین صبحم و دلمنتظرِ شبگیرم..
قصدِ من، جان به فدا کردنِ جانانم بود..
زهر تقصیر نموده است وَ بی تقصیرم..
دستِ ما کعبهء پر عشقِ خدا را واساخت
من خلیل و تویی آن ذبح..، چه خوشتقدیرم..
حق ندارند بگیرند ز من حقِ حیات
من تو را آخر این حادثه پس میگیرم..
دیدگاهتان را بنویسید