آزاد اما نه مطلقا

عنوان مجموعه اشعار : گاهی سپید
شاعر : مسعود آزادبخت

عنوان شعر اول : دنیا
یک حیوان نفرین شده

روی پاهایش مُرد،

عشق برای رسوایی کافی نیست!

برای آفتاب

همه چیزم را رسوا خواهم کرد،

دنیا

همه چیزش را برداشت

خورشید مثل یک حسود

می خواهد همه را برویانَد،

ماه

نورش را به کجا خواهد برد؟

چه کسی می خواهد مرا بمیراند؟

دنیا به چشم یک حیوان هم کوچک است

ستاره می داند.

عنوان شعر دوم : سکوت
سکوت!

در صدای گلویم پیچید

دندانِ در

دندانه های کلید را خورد

دردها به اجبار

سنگریزه های افکار را

به دریا خواهند انداخت

و من

در مشورتِ کشمکش

زبان افکارم

زبانه های در را خواهد جوید،

احساس گیج و مبهم

مرا در آغوش مرگ

به تعبیر وارونه سربداران سوق می داد

دوباره در

کلید خورد،

شقیقه هایم

دیوار جنون را با خشت های سفید

در گمان آرزوها

به مقصد امروز و فردا روانه کرد،

شیرینی های ذهن

در مذاق تلخی های باورم

برای ماندن یک اشتباه

روسفید خواهند شد،

و من همچنان سکوت!

بازهم سکوت.

عنوان شعر سوم : برگشت
چشمانم پر می کشد
از لایه های خاکستر ترس!
بر می گردم به عقب
زاغکی پنیری دزدید
نه!
دوباره به عقب
زاغکی پنیرش را به روباه گرسنه داد،
پر می کشم
از رنج های حک شده کلاغ
و بر دلهای وحشت زده از تاریکی فرود می آیم
زاغکی پنیری دزدید
روباه
کدخدا را بوسید.

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *