آهنگ رودخانه در قلب سنگ

عنوان مجموعه اشعار : ///
شاعر : محمدرضا صنایع پسند

عنوان شعر اول : ///
من در نگاه آینه دیدم تو را، همین
در بازتاب جان من انگار جز تو نیست

گنج نهان به کنج خرابی سپرده‌ام
در جای جای این همه آوار جز تو نیست

از مرز هر چه غیر تو بیرون نمی‌رود
جز وردِ عشق گفتن و تکرار جز تو نیست

دردی به جان عالم و آدم نشسته است
داروی درد خلق گرفتار جز تو نیست

دست از نوشتن تو قلم پس نمی‌کشد
هر کس به خواب رفته و بیدار جز تو نیست

عنوان شعر دوم : ///
دست از هوس کشیدن آدم محال نیست
تسلیم امر عشق شدن در سؤال نیست

لمس (درک) مسیر، مزمزه لحظه‌ لحظه‌هاست
تفسیر عشق، لذت وقت وصال نیست

در خاک جان، پذیرش عصیان گرفته بود
باران گرفت و هیچ رد خط و خال نیست

درس زبان عقل به لکنت دراز شد
در صفحه‌ای به جز دل خون شرح حال نیست

تنها (شاید) خوشی به خاطر دل کندن از خود است
بی‌رنج زندگی نفسی هم حلال نیست

عنوان شعر سوم : ///
آهنگ رودخانه که در قلب سنگ نیست
آیینه پیشه‌ایست که در بند زنگ نیست

از رنگ برگ در گذر روزگار دی
چیزی نپرس، باد که در چنگ رنگ نیست

وقت هرس تبر به سر شاخه می‌زند
حرف از درخت نورس و در فکر جنگ نیست

از موج بی‌کرانه به دریا رسیده ماه
جایی که در تجسم جسم پلنگ نیست

در جمع لحظه‌هاست که مقصد رسیدنی است
تغییر کارخانه جان بی‌درنگ نیست

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *