از ذهنیت تا عینیت

عنوان مجموعه اشعار : زنده باش
شاعر : محمدرضا ناظم زاده

عنوان شعر اول : 1
هر که از معشوق نامش زنده است
از لبش هم نیز کامش زنده است

گر صد اقیانوس و دریا خشک شد
او می گلگون جامش زنده است

هر کجای این رهی سر زنده ای
می چه صدساله چه خامش زنده است

ماهی قرمز چه در دریا چه در
حوضک فیروزه فامش زنده است

عشق هر شکلش طلوع زندگیست
عاشق از رفتن تمامش زنده است

عشق گر مانده ست و تا امروز هست
تا قیامت هم پیامش زنده است

عشق از آوارگی آباد ماند
عشق اصلا از دوامش زنده است

حال هر کس زین دوام آگاه شد
چون به دام افتد ز دامش زنده است

گر هم آغوشش شود صد بار مرگ
او ز شوق ذوق کامش زنده است

عشق در ذرات جانش می تپد
حرف حرف هر کلامش زنده است

هر چه گویم باز می لنگد سخن
عشق خود تا والسّلامش زنده است

شب خوش ای یاران بیارامید باز
یک نفر تا صبح شامش زنده است

عنوان شعر دوم : 2
آمدی تا که مرا فتنه کنی و بروی
در دل و جان و تنم رخنه کنی و بروی

آمدی نقش من از اشک خودم پاک کنی
وانچه با سینه کند دشنه، کنی و بروی

طلب آب نمودم ز تو و یادم رفت
تو فقط آمده ای تشنه کنی و بروی

تو فقط آمده ای تا غم عالم یکجا
همه بر شانه ی من وزنه کنی و بروی

آمدی تا من خشکیده ی در ساحل را
این چنین غرقه ی این پهنه کنی و بروی

و دمی نیز اگر دم زدم از غرق شدن
تو مرا معرکه ی صحنه کنی و بروی

رخ آیینه چروک و دل ناصاف زلال
باش تا دل نو و تن کهنه کنی و بروی

و همین بود همان آتش ناچار شدن
عشق در یک کلمه : تشنه کنی و بروی

عنوان شعر سوم : 3
در نفس تو جنگیست عجب جنگی هم
جنگیست خموش و صامت از زنگی هم

برخیز که او چیره به مُلکت شد و تو
پرتاب نکردی طرفش سنگی هم!

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *