از شعر تا شعار

عنوان مجموعه اشعار : ریزش برگ سپید
شاعر : مرتضی غلام نژاددوانی

عنوان شعر اول : عربده‌ی تاریخ
پا و دست امروز
روی شیشه‌های شکسته‌ی تاریخ
فرود آمده‌اند.

عربده می‌کشند.

خیسیِ گونه را
زمین
می‌بلعد.

باد می‌ریزد، بی‌برگ.
پنجره می‌خوانَد.
کشتی‌های مغروق
کف اقیانوس امّید
قایق‌های هَوَس را فرامی‌خوانند.

ساقه‌ی نور
در لجن‌زار نمی‌رویَد.

م.غ.دوانی

[از دفتر شعر ریزش برگ سپید]

عنوان شعر دوم : یاخته‌های دیالکتیک
میان حقیقت و واقعیّت
پُلی خراب نهاده‌اند.

اگر شاعران نبودند
تا برای سقوط
واژه‌ها را روی قابلمه ریزند،
ادب
در کجا سیطره می‌یافت؟
فرهنگ
روی کدام خاک می‌رویید؟
آرمان
چگونه شعر می‌سرود؟

وگر فیلسوفان نبودند
تا برای ندانستن
خِرَد را توی ظرفی تَفت دهند،
اخلاق
زیر کدام درخت خاکستر سیگارش را می‌تکاند؟
و یاخته‌های دیالکتیک
در چه کالبدی رسوخ داشتند؟
و بنیاد هرچیز
چگونه قطعیّت را می‌ربود؟

به عبارت زیر اندک‌ایمانی می‌سپارم:
خویشتن را بشناس.
جهان
از دیدگاه تو اوج می‌گیرد.
خدا
روی زبان تو معنی می‌شود.
و عشق،
چون بخار دمیده از سگی زخمی،
از اعماق اندیشه‌های تو
برمی‌خیزد.

م.غ.دوانی

[از دفتر شعر ریزش برگ سپید]

عنوان شعر سوم : خروس بامداد
می‌خوانَد.
صدای خروس بامداد را می‌شنوی؟
خلوت یک دلهره با شعله‌ی آتش؛
ساعتی از بامداد گذشته است.
زمین اشک‌هایم را از چشم‌هایم می‌چیند.
و زمین خاکی است.
و زمین، آلوده،
خون می‌رویانَد.
آیا از شدّت عشق می‌خوانَد؟
آیا از ضجّه‌ی نور می‌خوانَد؟
می‌خوانَد.
از صدایش ناسزا پیداست.

در حجم تاریک زمستان
و فضای خالی خیابان
همگان در خواب و او بیدار می‌خوانَد.

ساعت‌ها از بامداد گذشته است.

چه را فرامی‌خوانی؟
و چرا
فرامی‌خوانی؟
پرتو شادی شده مسموم.
خانه‌اَش تیره، زبان‌اَش نقره‌داغ گشته.
پَرَش ریخته. می‌خوانَد.

ساعت‌ها از بامداد گذشته است.

هجوم سرما از درزهای ناگرفته‌ی دیوار.
آلوده است هوا؛
آلوده به غبار؛ آلوده به صدا؛ آلوده به خیال.
می‌خوانَد.
ندارد دلهره انگار. نمی‌ترسد او هرگز. پشیمان نیست از کارَش.
برای چه دلش تنگ است؟ برای که؟
دوان است بر زمان‌هایی طولانی.
در کدامین باغ و منزل؟ در کدامین راه می‌خوانَد؟

پیامی آید از یارم. و او گوید به‌یادم هست.
و من قلبم به‌یادش می‌زند بسیار.

《همیشه
خواهان آزادی؛ گریزان از اسارت‌ها.
زِ آزادی
می‌خوانم. می‌خوانم. می‌خوانم.》

ساعت‌ها از بامداد گذشته است.

م.غ.دوانی

[از دفتر شعر ریزش برگ سپید]

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *