ایرادهای بنی اسراییلی

عنوان مجموعه اشعار : زمستان ابدی
شاعر : حدیث بختیاری

عنوان شعر اول : زمستان ابدی
تو از بهار میگفتی
و من به دلخوشی های کوچکم چنگ میزدم
یک آدم برفی که نمیخواستم آب شود
و برای مترسک مدفون و یخ زده نیز
دل میسوزاندم
من به تناقض های جهانم دچار بودم
و تو به من
نگاه کن
برف روی درختان این دیار
پیر و چند ساله است
گرمای دست تو کافی نیست
اینجا هنوز هم حکایت شمع و پروانه
قصه مکرر شبهای سرد است
حاضری پروانه باشی؟

عنوان شعر دوم : دوباره باران
زاغ های قریه نزدیک
دیریست
روشنایی را از آسمان ما گرفته اند
مردان قبیله
آیا بِرنُوهای خود را گم‌ کرده اید؟
بَردِچین* ها را یک به یک بگردید
من هنوز جای
خورجین قدیمی پر از فشنگ را میدانم
مترسک به خواب رفته این مَرغ
مشتاق بانگ برنو شماست
تا در آسمان ما قربانی شود
هر چه بدی هر چه سیاهی
چاقوهای کهنه تان را تیز کنید
تا خورشید را
با بوی خون غلیظ، بر خاک خسته
بیدار کند…
شادا روشنی
شادا بهار
باران در راه است
که بر زمین های خشکیده بریزد
موسم بلوغ بذرهاست
و مترسک دیگر نمیترسد

* پی نوشت
درگذشته، بختیاری ها وقتی میخواستن اشیاء قیمتی مثل جواهرات یا تفنگ رو پنهان کنن اونها رو در کوه پنهان میکردن و با سنگ دور آنها را میپوشوندن که به اون بردچین میگفتن

عنوان شعر سوم : مسافر
تعبیر خواب های شبانه ام
ای مسافر عزیز
امشب ز راه میرسی و
دستهای عاشقم
خواهد تکاند خاک را ز سر شانه های تو

گم میشوم میان دشت بزرگ سینه ات
آنجا که میان دو کوه محکم و پابرجاست

در وسعت شانه های تو جا میشود
امید و عشق و تمام اشتیاق من

دستهای عزیز تو پاک میکند
اشک را ز سر گونه های خیس من

و چشمهای عاشق من
آخرین ایستگاه تو خواهد بود

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *