بگذاریم که احساس هوایی بخورد

عنوان مجموعه اشعار : غزل و رباعی
شاعر : کاوه احمدی

عنوان شعر اول : ۱۱۱
انگشرت کجاست که چشمم نگین شود
فیروزه با طلای سفیدت عجین شود

باید تورا ببوسم و شک دارد این لبم
اعجاز را نشان بده ظن‌اش یقین‌شود

تزریق کن نگاه خودت را که‌عطریاس
جاری به‌عمق این‌بدن آهنین‌شود

مهمان‌کوچه‌شو و درآن لحظه‌ای‌بایست
تاکه تمام پنجره ها دوربین‌شود

یک‌تکه‌از وجود خودت را به‌من بده
تا پازل حیات بهشت برین شود

من‌یک صدای گم‌شده‌ام درگلوی‌عشق
حرفی بزن که کل وجودم طنین شود

عنوان شعر دوم : ۱۱۲
به غم چسبیده هر رزوم ولی‌با بودنت‌شادم
تویی‌آن‌هدیه‌ی‌عالی‌که‌من‌به‌قلب‌خود دادم

تو‌گفتی‌عاشق‌گل‌هستی‌وجنگل‌شدم‌یک‌عمر
وحالاموی‌تو در‌فکرپرواز‌است‌ومن‌بادم‌

به‌‌من‌گفتی‌که‌اعجاز‌خدایت‌چیست‌؟میدانی؟
به هرجا رفت فکرم آخرش یاد تو افتادم

زمین ما برای عاشقی کردن مناسب نیست
کجایی؟‌بازکن‌در را‌که‌بال و پر فرستادم

به‌فکرت‌بودم‌وشعرم‌به‌طعمی‌تازه‌درآمد
چنان‌شیرین‌شده‌انگارشاعر نه…‌که‌قنادم

تورا خواندم برای‌‌آن‌کسی‌که‌شعریادم‌داد
فقط‌یک‌لحظه‌فهمیدم‌سه‌تا‌شد‌گوش‌استادم

وامشب‌شهر‌ دلخواه خودم را باخیال‌تو_
بنا کردم و از حالا من اهل شاعر آبادم‌

عنوان شعر سوم : ۱۱۳
وقت‌است که‌ساعتم زمین‌گیر شود
با لحظه‌‌و با دقیقه‌درگیرشود
آهسته‌زمان‌می‌گذراند زیرا
می‌ترسد ازاینکه‌چهره‌ات پیرشود

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *