بگذار کمی ته استکان بماند!

عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : محمد معروفی

عنوان شعر اول : چشم های تو آسمان من است…
دیدنت شعر ناگهان من است
چشم‌های تو آسمان من است

شعرهای نگفته از لب تو
مَرهَم لکنت زبان من است

پر زدن با تو تا نهایت عرش
اثر جرعه‌ی گران من است

آی معشوقه‌ای که خنده‌ی تو
نورِ فانوس کهکشان من است

بِرَهان خویش را در آغوشم
که وجود تو در امان من است

سیب و گندم به من تعارف کن
امشبی فصل امتحان من است

دست‌های تو دور گردن من
عاشقانه‌ترین زمان من است

با تو آفاق را به هم زده‌ام
طعم خورشید در دهان من است

عشق تو قطره قطره می‌چکد و
هم‌چنان باده در رگان من است

به خدا می‌خورم قسم، که خدا
مست از این عشق جاودان من است

روی آئینه ردّ بوسه‌ی تو
این‌طرف جسم نیمه‌جان من است

بی‌خداحافظی کجا رفتی؟
یک جهان غم در استکان من است

باز دلتنگ خانه‌ام شده‌ام
بازوان تو آشیان من است

#محمد_معروفی

عنوان شعر دوم : برف
برف آمد و افتاده درختی در تب
دستان دعا گرفته بالا در شب
با لرزش و سوز زیر لب می‌گوید
یارب… یارب… یارب… یارب… یارب

عنوان شعر سوم : .
.

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *