بیشتر از شعر گفتن؛ شعر بخوانید!

عنوان مجموعه اشعار : چامهٕ بهاری
شاعر : بهار ملکوتی خواه

عنوان شعر اول : اهل باران
اهل بارانم و زندگانی میکنم
بوی شبنم بوی شقایق زیباست
و من هم زندگانی میکنم
بوی بهار بوی باران ست
من هم در آن سوی افق زندگانی میکنم
خنده بر لب دارند ابرهای سفید
من هم در ان سوی سپیدی ها زندگانی میکنم
اهل بارانم ولی زندگانی میکنم
عشق یار و عشق سازم اما زندگانی میکنم
میزنم بوسه بر این برگ بهار
بوی طبیعت هست و من هم زندگانی میکنم
عطرم بوی باران و قلبم بوی یاس
اهل بارانم در آن آبی آسمان
خدا هم هست به یاد آن زندگانی میکنم

عنوان شعر دوم : گفته ها ناگفته ها
اشک ها می‌ریزند باران نم نم
بی ارزش اما دردناک بی دلیل اما غم‌ناک
دردها میگریند
اشک ها می‌ریزند اما آرام آرام
هرچیز دارای راز گفته ها ناگفته ها
اشک ها پر حرف گفته ها نا گفته ها
می‌خندیم بر لب اما اشک گریه ها
بغض در گلو میزند در ولی خنده کرده قفل در
اشک از چشمان نمی‌آید
پلک کرده قفل اشک
در قفس قلب ما هست گفته ها ناگفته ها
کیست که گوید درد ها
کجاست شنونده رنج ها
دریای غم بی تاب
بی زمان و بی مکان
دریای روح و چشمان سرخ
گونه های خیس و قلبان خشک
لبخند سرد و سرمای دست
بی احساس بی رمق
شده احساس تنها که شده شعر پایان
اما دفتر اشک ها نرسیده پایان

عنوان شعر سوم : رنگ دنیا
چشمانم را میکنم بسته تا خواب دریا ببینم
تاریکی را می کنم یاری تا رنگ دنیا ببینم
افکار را میکنم آزاد تا کمی رویا ببینم
غم ها را میکنم زندان تا خواب فردا ببینم
اشک ها را میکنم رها تا کمی آرام بگیرم
این بار را میکنم گریه تا خوی شعرم بگیرم
زندگی را میکنم بیدار تا دل شبنم بگیرم
غصه ها را میکنم سازش تا شب بی غم بگیرم
گنجشک را میکنم تیمار تا رنگ آزادی ببیند
غنچه را میکنم بوسه تا رنگ مهربانی ببیند
قلبم را میکنم پر شور تا عشق بیداری ببیند
چشمه را میکنم پر آب تا مهر عاشقی ببیند
دل ها را میکنم شیرین تا مهر عاشقان بفهمم
گل ها را میکنم شاداب تا حس مهربانان بفهمم
جهان را میکنم رنگین تا دل مردمان بفهمم
چشمان را میکنم بیدار تا حس بیداران بفهمم

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *