تصویر را با شعر اشتباه نگیریم

عنوان مجموعه اشعار : ۰
شاعر : سارا شمس نژاد

آنقدر به تو فکر کرده ام
که میگویند
نیمی از مغزم فلج شده است
لبخندم
آویز هیچ عکس العملی نمیشود
و دست و پاهایم سنگینتر از آنند
که بخواهم
از اینجاجابجا بشوم
میدانی؟
من سالهاست
لمس انگشتانم را به استخوانهای گیجگاهیم بخیه کرده ام
سالهاست
بر این تختی که خیال هیچ کسی را تخت نکرده است
پشت پرده های سفیدی که چشمهایم را سیاهی میروند
دراز کشیده ام

دکترها تفسیر این عکسهای سیاه و سفید را نمیفهمند
دکترها هیچگاه تشخیص نمیدهند
در سرم هیچ نیست
جز اتاقی که مدام میچرخد
و دیوارهایی که هرچقدر هم گیج بروند
تو را از حواس قابهایشان
پرت نخواهند کرد

عنوان شعر دوم : .
حالا که شب شده است
بگذار لااقل شعری کلیشه ای بگویم
بگویم که تو بالاخره آمدی
به خانه ای که نداشتیم
که نشستی
سر سفره ای که پهن نکردیم
که تکه تکه کردی
نانی را که چند شب است نخریده ای
آه!آن مردی که با نان نیامدی
امروز پسرمان یاد گرفت صفر چیست
می گفت صفر دایره کوچکی ست
خندیدم
به پسری که نداشتیم
گفتم:
صفر دایره بزرگی ست
هر شب دورش مینشینیم وُ
نیست تر میشویم
#سارا_شمس

عنوان شعر سوم : .
می خواستی
کدام پرنده
از دیوارهای حافظه ات بپرد
که آبی آسمان کاشی ها
این همه ترک برداشته اند

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *