داوود آزاد – تا تو نیایی



به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم
وگر از من طلبی جان نستیزم نستیزم

چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
چه خوش آن جا که نشستی چه خوش آن باده جان را

قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم

سحرم روی چو ماهت شب من زلف سیاهت
به خدا بی‌رخ و زلفت نه بخوابم نه بخیزم

تو مرا جان ِجهانی، چه کنم جان و جهان را ؟
تو مرا گنج روانی، چه کنم سود و زیان را ؟

ز تو هر ذره جهانی، ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی، چه کند نام و نشان را ؟

ز همه خلق رمیدم، ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه بدیدم، چه کنم کون و مکان را ؟

نفسی یار شرابم، نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم، چه کنم دور زمان را ؟

منبع توسط TinaSft

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *