رسيدن به كليتي منسجم

عنوان مجموعه اشعار : رویای روزهای تاریک
شاعر : فاطمه مستوفی

عنوان شعر اول : پیرمرد
غمگین و عاشق
مثل تکه‌ای یخ در زبانه‌ی شمع،
از کنار خودم عبور می‌کنم
و به یاد می‌آورم پیرمردی که
در ترانه‌های سوزناک ایتالیایی
تو را به یادم می‌آورد
مثل گنجشک‌های وحشی
روی بلوط‌های غمگین و پیر زاگرسم
مثل پرچمم در باد
و تو از بوی آویشن‌های کوهی سرشاری
از کنار خودم عبور می‌کنم
پیرمردی را به یاد می‌آوردم
که با ترانه‌های نفسگیر یونانی ساز می‌زد
مثل آینه در افق
زلال بود
مثل غروب سرخ و کبود
تاریک
غمگین و عاشقم اما
از کنار خودم عبور می‌کنم
و به یاد می‌آورم پیرمردی را که
در همه‌ی زبان‌ها
دختری را دوست داشت ولی
تا بی‌نهایت، افق
از درون خودش کنار می‌رفت…

عنوان شعر دوم : شب
مثل تاریکی دم صبح ام
مثل شب
چنگ می‌زنم به هرچه ناامیدی
تو اما طلوعی
نور می‌کاری بر تن زخم روزگار
بیا و از شب عبورم بده
مرا در غروب پنجشنبه های دیروز
پیدا کن
و از تنهاییم
عشق را نجات بده
من با پرنده‌های این شهر رابطه دارم…

عنوان شعر سوم : دیوار
از روی تخت بلند شدم
خودم را در چهار دیوار منحصر به فرد نگاه کردم
پنجره باز شد
دنیا داشت به شکل غریبی از آدم‌ها،
که زیر پای این درخت پیر نشسته بودند،
رنگ می‌باخت
من اما بی‌خیال از تمام حرف‌های تاریک‌شان،
به گنجشکی چشم دوختم
که بچه اش با تیرکمان آدم‌ها
کشته شده بود…

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
1
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *