زندگی را بنویس

عنوان مجموعه اشعار : تغزلِ صوری
شاعر : علیرضا پالیزوان

عنوان شعر اول : .
صبا در هر زمان رفتی، وزیدی بر سر کویش
به جایم بو بکش او را، به جایم بوسه‌زن رویش
صبا، وقتی که بازآیی، خبر های خوشی داری
خبر از تن درستی‌اش، و عطری هدیه از مویش
صبا دیدی؟ که آن زن از تبار شاه بانو هاست
بگو آیا شبیه من، شدی مبهوت ابرویش؟
چرا اینقدر زود از پیش او برگشتی آخر، آی
دلت آمد نمانی چند روزی را تو پهلویش؟
صبا، وقتی که تنها شد، به یادش آمدم یا نه؟
صبا، حالا که شعرم من، مرا می‌ خواندم یا نه؟
صبا میبینی از بم هم خرابه تر شدم بی او
صبا آیا میاید تا، دوباره سازدم یا نه؟
صبا تنها پیامی تلخ و خام از ارغوان دارد
صبا خاموشِ خاموش است و خاموشی زبان دارد

عنوان شعر دوم : .
بسوزانم سرا پا، من ز سوزِ ساز ها مستم
دو چشمت میکده! من دل به این شیراز ها بستم
همان روزی که رفتی و کبوتر با کبوتر را
برایم خواندی و از جرگه‌ی این باز ها جستم-
خودم را چون کبوتر کردم از ذوق حضور تو
نشستم روی تیر برق، با شوق عبور تو
خداوند از گلی اندام من را ساخت تا روزی
در آغوشم بگیری، پخته باشم در تنور تو
شب اندر ماه، ماه اندر شبی، این است جادویت
دو چشمت شب، درون ماه رخ، در شام گیسوت
من و حافظ خراسان و سمرقند و بخارا را
فدایت کرده‌ایم آخر، فدای خال هندویت
دوید آنقدر فکر من در آغوشت، غزل جوشید
صفا و مروه هم جاییست، در بین دو بازویت

عنوان شعر سوم : .
حالا ببین که پنجره و راه ابری است
چشمانِ مات و منتظرِ ماه ابری است
وقتی که میروی، همه بارانِ خالصند
بی تو دو چشم، تا به گلو گاه ابری است
شاید که از غرور، غمش را فرو خورد
دور از وطن ولی نفس شاه ابری است
خورشید من، بهار زمستان شده، بیا
بی تو هوای غالب هر ماه، ابری است
و چشم ها ز دل خبرت میدهند باز
از حسرت دل است که نگاه ابری است
از تار موت، مویه‌ی صد تار می رسد
بی تو بیات شرجی و سه‌گاه ابری است
این بیت را غلط ننوشتم؟ مرا ببخش
تقصیر چشم هاست، که بی‌گاه ابری است

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *