سرگشته دربیهوده ها

 
قرنها در بیهوده ها سرگشته بودیم
بیراهه ها را در پی حق گشته بودیم
اما همه پس کوچه ها بن بست بودند
گویی تمام مرشدان همدست بودند
ما تشنه بودیم و عطش بی تابمان کرد
کس آمد از آب لجن سیرابمان کرد
ما آب ناپاک خورده و مسموم گشتیم
بر قرنها سرگشتگی محکوم گشتیم
افکارمان از دیر باز آلوده گشته
در ناکجا دنبال هر بیهوده گشته
بازیچه بودیم بی خبر از قرنها پیش
ما را نجاست خور نمودند و کج اندیش
ما بت پرست گشتیم پس از یکتاپرستی
ما آمدیم ناگه ز عرش تا قعر پستی
یکتا پرستیمان همانا شرکمان بود
شرک ریشه هایش در زمین فکرمان بود
ابزار مقدس بود و اهداف نامقدس
همچون پر طاووس که پوشانند به کرکس
اما خدا در هیچیک از بیراهه ها نیست
در هیچ قدمگاه و ضریح مرده ها نیست
در کشمکشهای زمان صدر اسلام
در هرکجا برده شود از آدمی نام
در بین هر جمع سیه پوش و عزادار
آنجا که بر سر میزنند با چشم خونبار
آنجا که میگویند اراجیف مسلم
در هر کجا باشد به منبر یک معمم
خواهد چو کس راه حقیقت را بپوید
باید ز بدعتها سراسر دست شوید
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *