سلام به درهای نبسته…

عنوان مجموعه اشعار : ندارم
شاعر : سید علی رضا حیدری

عنوان شعر اول : “پیری”
یک جوان بیست و یک ساله! چروک؟
آخ دیدم بر رخی لاله چروک

کاش می شد درد را انشاء کرد
کاش می شد سبز گردد برگ زرد

قسمتم در زندگی تبخیر بود
سهمم از دنیا فقط زنجیر بود

سن کم دارم ولی درد زیاد
یک جوانی با دل غمگین و شاد…

سیب سرخم روزگارم خوب نیست
بعد شاخه کار و بارم خوب نیست

یک گلایه -لیک می بخشی مرا-
ای خدا ماتم مرا دادی چرا؟

کارم از دنیا گذشته میروم
سوی درهای نبسته می روم

بلخاب
۱۴۰۲/۴/۱۰

عنوان شعر دوم : “خاکی بیجان”
ای کاش که درگیر تو باشم همه ی عمر
ای کاش به تقدیر تو باشم همه ی عمر

چون شعر که محتاج به تفسیر زمانست…
ای کاش که تفسیر تو باشم همه ی عمر

صد شکر که پیچیده ترین آیه ی عشقی
من در پی تدبیر تو باشم همه ی عمر.

عمریست که در باز و منم در قفس تو
ای کاش به زنجیر تو باشم همه ی عمر

خاکم به سر کوی تو یک “خاکی” بیجان
ای کاش که درگیر تو باشم همه ی عمر

بلخاب
۱۴۰۲/۴/۳

عنوان شعر سوم : “درخت سبز”
مثل یک سبز درخت
از رها کردن تو، زرد شدم
هر چه در پیش روم
صد بلایی به سرم می آید
٭٭٭٭
و زمان نیز بلایی دگر است
وقتی از خاطره ها می گذرد

بلخاب
۱۴۰۲/۴/۸

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *