فصل اعتراض

فصل اعتراض با دنیای تو بیگانه ام
مثل پرتقالی با درخت کاج
در زمستانی ترین هوای تابستان
در سرم
ساعت عصر دَوَران است
در خون مردگی آفتاب
چشمانم می سوزد
از عطر بنفش کاج
و دودی که از کنده ی غروب به هواست
نگاه کن
بادبادک گل داده روی شاخه ی خشک
فصل ها معترض اند
من اما
مترسکی هستم
که در فصل اعتراض
لبانش را
با نخ کشتزار دوخته اند…
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *