اخذ ذهنیت از رویدادهای پیرامونی

عنوان مجموعه اشعار : درمان من
عنوان شعر اول : بودنت

می‌شود که حواست به من نباشد و من سیر نگاهت کنم؟
می‌شود که تو چای بنوشی و من صدای نوشیدنت را؟
می‌شود که تو را در کادر دوربینم جای دهم و بگویم کمی این طرف تر
تو کمی جابجا شوی و دوباره به دوربین لبخند بزنی؟ و من از همان پشت دوربین منتظر ماندنت را تماشا کنم.
می‌شود که تو حرف بزنی و من آرام سر تکان دهم؟
می‌شود که هوا سرد باشد، دستت را بگیرم و بگویم چقدر دستهایت گرم است؟
می شود که صدایت کنم و تو نشنوی، بلندتر صدا کنم و ناگهان بگویی بله، جانم؟

می‌شود که کمی فقط کمی واقعی باشی؟

عنوان شعر دوم : دلتنگی
ماهی خانه مان دلتنگ توست
از پایین آب ماندنش فهمیدم
وقتهایی که صدایت در خانه بود بالاتر شنا می‌کرد

کتری روی اجاق هم دلتنگ توست
دیگر قل قل نمی‌کند
خشک و غمگین، در گوشه ی آشپزخانه کز کرده است

راستی آفتاب هم دلتنگ توست
از بی جانی اش فهمیدم
وقتهایی که تو بودی، تیزتر می تابید و انگشتانش را تا نیمه فرش می کشید

اما من دلتنگ تو نشده ام
من از نبودنت بی دل و جان شده ام، مرده ام
از اینکه در آینه تصویری نمی بینم فهمیده ام
وقتهایی که بودی، من هم بودم

عنوان شعر سوم : باغبانم باش
محبوسِ تاریک خانه،
پنهان در دانه ای خشک و سخت

درد آن بود که حتی نمی‌دانست بر پشته اش چیست
شانه هایش ضعیف تر از این سنگینِ ناموزون،
کوچک‌تر از این حجم سخت ناگشودنی
***
زود رشد کرد و برگهایی ساخت که در بر بگیردش،
تا دیگر خواهان همه آن خواستنی های ساده نباشد،
همه آنچه را که نداشت و چرایی اش را هم نمیدانست
***
اکنون درختی کهنسال است و باز نمی‌داند…
و پشته ای دردناک هست هنوز
***
هیچ نگاهی پشته پنهان در شاخه ها را دیده است؟
هیچ دستی آنقدر بلند هست که منحوسِ پوسیده را از دوش درخت به زیر آورد
هیچ جانی طاقت زخم خوردن از تیغ ها را دارد؟

باغبانی باید، پس از این همه کهن سال تنهایی

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *