مَی‌اندیشی

عنوان مجموعه اشعار : ویرانگاه
شاعر : محمدرضا ناظم زاده

عنوان شعر اول : 1
از عشق به جز عشق نخواهم که نخواهم
صد بار به مقصد برسم تشنه ی راهم

تاریک ترین نقطه ی تنهایی خویشم
امروز کسی جز خود من نیست پناهم

بازنده ام و باز مهیای قمارم
سختش نکنم، سرخوشم از بس که تباهم

از ترس سیاهی نکشم منت هر رنگ
من در پی رنگ عمق همین چاه سیاهم

هم کوهی و هم کاه، جهانت چه قَدَر بود؟
جایی که منم کوه خودش گفت که کاهم

شب آمده و ماه صدا میزنَدَم باز
از جور زمین گاه پناهنده ی ماهم

پس رفتم و از عشق همین غبطه مرا بس:
بر جای بماند اگر این نغمه ی آهم

عنوان شعر دوم : 2
یک عمر دلم در پی ویرانه شدن بود
میسوخت و دیوانه ی دیوانه شدن بود

اینجا هوس سرو شدن در دل خلق است
در باغ تو کام دل من دانه شدن بود

باغی که گلش بر تن خود عطر تو میزد
رویای نسیمش به سرت شانه شدن بود

باغی که در آن تاک خودش مست و مرادش
با چشم تو هم کاسه و پیمانه شدن بود

افسوس که اقبال من از عشق تو اما
با ضجّه ی زنجیر تو هم خانه شدن بود

میخواره شدم، گشت به خیر عاقبتم چون
تقدیر خود صومعه میخانه شدن بود

عنوان شعر سوم : 3
نمازم را ز یادت بکر کردم
قنوتم را به نامت ذکر کردم

نیاوردم میانش طاقت آخر
به جام و می دوباره فکر کردم

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *