قله ی ماه

قله ی ماه  
تو را یک شب در آغوشم به خواب ناز می بینم
در ابر چشم خاموشت تب ِ آواز می بینم
من آن بادم که در گیسوی گندمزار می پیچد
چه بویی! شیشه ی عطری به درب باز می بینم
شرابی ارغوانی از لب آلاله می نوشم
غزل ها در طواف نرگس شیراز می بینم
قدمگاه اتاقم را هزاران بار می بوسم
شتاب اسب بختم را شگفتی ساز می بینم
در آن لحظه که برخیزی نگاهم بال می گیرد
نگین تاج هستی را طنین انداز می بینم
ولی افسوس این رویا مرا بیدار می خواهد
در اوج بی تو بودن ها جهانی راز می بینم
درخت آرزو قرنی درونم زندگی دارد
غروب ناامیدی را پر از آغاز می بینم
پلنگ قلب من امشب اگر بر قله ی ماه است
شهابی را غریق برکه ی ِ پرواز می بینم
نشو ناراحت از حرفم بگیر افسار شعرم را
صدایی حبس در بغضم، گلو را ساز می بینم
 
عادل دانشی مرداد 1402
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *