کیمیا

 
ای کاش بگذاری دمی با تو بمانم
ای مهربان ، ای نازنین ، آرام جانم
پیش نگاهم نقش باشد روی ماهت
نام قشنگت می شود ورد زبانم
داروی پیری کیمیای عشق باشد
ای کیمیا با عشق تو من هم جوانم
تو یوسفی و من زلیخای تو هستم
بگذار تا این قصه را از نو بخوانم
دل برده ای و می بری جان از کف من
دین و دلم را برده ای ، ای مهربانم
من گم شدم دیگر نمی بینم خودم را
سرگشته ی کوی تو بی نام و نشانم
شبگردم و دلداده ی روی تو زیبا
هم پای باران می رود اشک روانم
 
محمد رضا شرعی
شبگرد
مرداد 1402
تقدیم به کیمیای عزیزم
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *