شیشه‌ای بود پاشیده شده

عنوان مجموعه اشعار : بدون عنوان
شاعر : امین رهی

عنوان شعر اول : انزوای خفته
می شود گاهی که باید درد را فریاد کرد
انزوای خفته ی یک مرد را فریاد کرد

در کویرستان تنهایی که پایت گیر کرد
گریه باید کرد و آه سرد را… فریاد کرد

صحنه های زندگی دارد حکایت های درد
داستان و قصه ی هر فرد را فریاد کرد

لب لب دریا که گاهی می شوی تسلیم آن
زندگی را کُلّ دست آورد را فریاد کرد

می دوی هرسو ولی گیرت نمی آید رهی
می شود گاهی که باید درد را فریاد کرد
امین رهی

عنوان شعر دوم : نیستم
رفتی و گفتی که دیگر, یار سابق نیستم
دختر سرشار و شاد و مست عاشق نیستم

رو به رویم با وقار و با غرور و قهر و خشم
روی چوب میز کوبیدی که عاشق… نیستم!

بعد تو بشکستم و هر تکه ام را باد برد
من هم آن مردی که بودم مثل سابق… نیستم!

با خودم در فکر اینم, زندگی دریای درد
می روم تا آخرش… محتاج قایق نیستم

زندگی, عشق و خوشی و آرزوها, بی شمار
هیچ وقت درگیر این گونه علایق نیستم
امین رهی

عنوان شعر سوم : این نام توست
این نام توست نقطه ی آغاز این غزل
تنها منم دوباره هم آواز این غزل

نامت قشنگ شعر قشنگ و غزل قشنگ
تنها تویی قافیه پرداز این غزل

باشد دوباره شعر ببافم برای تو
تا راز, راز, راز شود راز این غزل

با من برقص همدم شب های من بشو
میلودی قشنگ بزن, ساز این غزل

تنها تویی که هیچ توجه نمی کنی
تنها منم دوباره هم آواز این غزل
امین رهی

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *