صمیمیت متن را با مولفه های ادبی درآمیزیم

عنوان مجموعه اشعار : انتظار
شاعر : حدیث بختیاری

عنوان شعر اول : انتظار
دیر کردی
و من چقدر دلم میخواست
ساکن شلوغ ترین شهر دنیا بودم
و تو بعد از ساعتهای شلوغی سروکله ات
پیدا بشود
با شرم و خنده بگویی
ببخشید همه اش تقصیر ترافیک بود
و من تو را به سادگی
موقع خوردن یک بستنی قیفی بزرگ
میبخشیدم
اما من دختری هستم از شهری کوچک
که خیابان های یک طرفه اش
و کوچه های خلوت بی چراغش می گویند
آدمها هیچ وقت دیر نمیکنند
مگر وقتی که برای همیشه رفته باشند

عنوان شعر دوم : سوغات گرمسیر
من دختری از دیار گرمسیر
آشنا با بوی علف های تازه اسفند
و تازیانه باران بهاری
ساکن دشت های بابونه
و همسایه با شقایقهای سرخ بودم
که هیچ از سرمای سرزمین شما نمیدانستم
من از لذت هم دست شدن در جیب پالتویی مردانه بیخبر بودم
قهوه های دو نفره پشت شیشه یک کافه قدیمی در سرمای یک روز برفی
یا ذوق چشمهایت بعد از دیدن هدیه ای که خودم برایت بافتم
همان شال گردن سبز بلند
من تماشای بخارهای داغ دهانت و بوسیدن گونه های یخ زده از انتظارت زیر چنار آن خیابان قدیمی را در خواب هم نمیدیدم
تا تو را دیدم در همان ایستگاه کوچک
در مرز دشت های آفتابی با کوههای دوری که برف قله هایشان هیچ وقت آب نمیشود
تو اندکی گرما سوغات میخواستی
و من عشق را به سرزمین تو آوردم

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *