عذاب آخرت

 
خدایا مانده ام در عدل و دادت
ببخشای گر نمایم انتقادت
به دنیا هر کسی یکبار آید
که محکوم است و با اجبار آید
تفاوتهای انسان بی شمار است
که در آنها بشر بی اختیار
یکی زیبا شبیه حوریان است
یکی زشت است و چون بوزینگان است
یکی عیسی شود از مادری پاک
یکی را مادری است بدکار و ناپاک
یکی فرزند انسانی بزرگ است
یکی بزرگ شده با شیر گرگ است
یکی دردش فراق گلرخان است
یکی در حسرت یک لقمه نان است
اهمیت تفاوت را در آنجاست
که زندگی از آنها زشت و زیباست
کسی که چهره اش جذاب و زیباست
بدون زحمتی محبوب دلهاست
برایش زندگی شیرین و شاد است
برای زندگی شوقش زیاد است
ولی آنکس که بد ترکیب و زشت است
دلش آزرده حتی در بهشت است
نمیخواهد کسی او را کنارش
به تلخی بگذراند روزگارش
برای آنکه آقازاده باشد
به هر خواسته رسیدن ساده باشد
ولی آنکس که بی چیز و ندار است
برایش زندگی چون زهر مار است
اگر انسان ز دنیا رخت بربست
اگر باور کنیم قیامتی هست
اگر روز حساب و داوری هست
خلایق را ثواب و کیفری هست
در آنجا عدل معنائی ندارد
عدالت هیچ مبنائی ندارد
کسی کز فقر رسیده تا جنون است
دلش از درد و غم همواره خون است
خلافی گر کند با حال زارش
کشد آیا عذابی انتظارش؟
اگر آن بینوا هم ثروتی داشت
برای جرم آیا رغبتی داشت؟
یکی را بستر جرم و گناه است
یکی را صد بلا در طول راه است
یکی با او همیشه بخت یار است
همیشه بر مرادش روزگار است
یقینا فرق آنان بسیار است
عجیب نیست این نکو آن نابکار است
اگر دنیا بود دار مکافات
جهنم کاشکی باشد خرافات
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *