غروب حادثه هایت

 
تو
از تبار کدامین بهار سرسبزی
که رود
در مقابل تو
چشمه چشمه
می روید
تو
از عبور کدامین فصول شریانی
که خون
به رگ رگ تو
تشنه تشنه
می جوشد
هنوز قافله هایت
بهانه جوی دلند
غروب حادثه هایت
عجیب دلگیرند…
♤♤♤
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *