عنوان مجموعه اشعار : آئینی
شاعر : معصوم بازگیر
عنوان شعر اول : حتی به سنگ فرش حرم غبطه میخورم/ چون پای زائران تورا ناز میکند
دل از طواف گنبدت آغاز می کند
یک شال بسته بر درت اعجاز می کند
حتی به سنگ فرش حَرَم غبطه میخورم
چون پای زائران ِ تورا ناز می کند
ای کاش نقش قالی صحن تو می شدم
هر صبح چشم را به شما باز میکند
یا مثل یا کریم مُقیمَت که بارها
در آسمان ِ عطر ِ تو پرواز می کند
یا مثل شوق لحظه نقاره زن که باز
یک جرعه از نگاه تو را ساز می کند
ای کاش باز زائر این در شوم فقط
این در که عشق را به من ابراز می کند
#معصوم_بازگیر
عنوان شعر دوم : عطر دعا
آبادی دلهای تشنه وامدار توست
وقتی زمین و آسمانها در مدار توست
نجوای نورُ کُلّ ُ نورِ شاپرک هر صبح
میراث شمع روشن ایل و تبار توست
پاکی شبیه آینه عطر دعا هستی
نبضِ تمام ذکرها در اختیار توست
آخر غبار غم فرو خواهد نشست و این
از انتشار چهره ی خورشیدوار ِ توست
برگرد و مرهم روی زخم کوچه ها بگذار
چشمان خیس مادری در انتظار توست
معصوم بازگیر
عنوان شعر سوم : زائر باران
ولله که جَون شاعر باران بود
مشتاق ترین مسافر باران بود
سرباز فقط نبوده او در دینش
سردار سپاهِ زائر ِ باران بود
معصوم بازگیر
دیدگاهتان را بنویسید