نقد شعر آقای سید علیرضا حیدری

عنوان مجموعه اشعار : ندارم
شاعر : سید علی رضا حیدری

عنوان شعر اول : “زهر تازه”

می توانی با نگاهت عالمی را بشکنی؟!
از تو می خواهم بیایی ماتمی را بشکنی

قصه ای لیلی بخوانی لیلی دیگر شوی
از هزاران ماتمی مجنون غمی را بشکنی

لشکرت را احتیاجی نیست تسخیرم کنند
می توانی با نگاهت عالمی را بشکنی

راه رفتن نیست، زهری تازه ای را ساختی!
با همین زهرت هزاران مرهمی را بشکنی؟

من که از اول همان “خاکی” ته پایت شدم
حال بینم می توانی آدمی را بشکنی؟

شبرغان
۱۴۰۲/۳/۱۰

عنوان شعر دوم : “ختم زندگی”

گر مرغ باشی! آدما گاهی به سنگت می زنند
گاهی اگر بالا پری هی با تفنگت می زنند

ختم است اینجا زندگی آغاز مردن را ببین
هم شیوه ای مردم نباشی باز ننگت می زنند

قانون دلداری ندارد مردمان شهر ما
غم بر نمی دارند و غم بر قلب تنگت می زنند

هر چیز قانون خودش را دارد اندیشه نکن
اینجا همه شمشیر بر فکر قشنگت می زنند

ای مرغ آزاد این طرف پرواز کردن مرگ توست
مردم یقینا تیر ها بر بال شنگت می زنند

این حرف ها نقد است و طرح تازه ای گر بشنوی
دنیا فقط نیرنگ های بد به رنگت می زنند

شبرغان
۱۴۰۲/۲/۱۴

عنوان شعر سوم : “عشق و غم”

صدایم در گلو راهش به بن بست خطر افتاد
ز چشمانم برون آمد، و باران سر به سر افتاد

کبوتر وار آمد برد عقلم را چنان سویش
که از ترفند او صیاد ها در کر و فر افتاد

چنان کرد اختراع تازه ای در شکل رفتارش
که طاووس چمن از دیدنش خونین جگر افتاد

دلم می خواست یادش را سپارد دست نسیانم
درین موقع حضور سبز جانان در نظر افتاد

شب و روزم سیه شد از فراق جادو چشمانم
ز وصلش بر سرم صد ماتم خوب دگر افتاد

نمی دانم که کی پایان پذیرد درد غمهایش
همین اندازه می گویم که “خاکی” در به در افتاد

شبرغان
۱۴۰۲/۱/۳۱

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *