نقد شعر طنز

عنوان مجموعه اشعار : شعرطنز
شاعر : خلیل الله باقی زاده کوهبنانی

عنوان شعر اول : کتابخانه
روی سقف اداره ی «فرهنگ»
خانه ای از کتاب برپابود
سالها در نگاه رهگذران
«علم» را بر سر «هنر» جا بود

گویی آن دو نهاد فرهنگی
مثل دو یار باوفا بودند
«علم» و «فرهنگ» در کنار هم
غرق خوشبختی و صفا بودند!
…………………………….
زیرپای بنا به خود لرزید
شب یلدایی از زمانه زمین
شهرلرزید وبار دانش کرد
شانه های «هنر» زغم سنگین!
……………………………….
درمیان اماکن شهری ،
شد بنای «کتابخانه» خراب
بانیانش برای نوسازی،
در به در ،درپی حساب وکتاب!
………………………..
زلزله که ول کن قضیه نبود
دم به دم گشته بود یک کاره
عاقبت هم به سیم آخر زد
هر دوتا را نمود آواره

ساکنان دوخانه فهمیدند
دیگر آنجا مجال ماندن نیست
هریکی در پی ادامه کار
در تدبر که راه حلش چیست؟

آنکه پیش از وقوع حادثه داشت،
جان پناهی برای خود موجود
رفت و آن یار بی پناهش را،
وسط معرکه رها فرمود!

چون «هنرمند» خانه ای نوداشت
ساکنش شد سریع و بی تردید
آن «خردمند» بینوا اما
در به در در پی مکان جدید

آن «هنرمند»باخود گفت :
زلزله را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
بار دیگر برای من افتاد

گفت ای آشنا سلام علیک!
«جای تو ای رفیق بر سرِ ماست
تا کی آواره و اجاره‌ نشین؟!
پیش مان میهمان حبیب خداست» 

آن «خردمند» کین نقیضه شنید
از شعف بر کشید فریادی
گفت: «ای یار با وفا زچه رو
پیش ازین فکر من نیفتادی!؟»  

گفت: «شرمنده! شرح مصداقت
کاملاً در کتاب درسی هست
به تو گر خانه داده بودم من
داده بودیم بودجه را از دست»!

آری همسایه دید اینطوری
جذب هیچ اعتبار !ممكن نیست
ده مدیر آمد و دو تکنسین
تا ببیند که چاره اش در چیست؟

موشکافانه بررسی شد و شد
تیم‌های تخصصی ایجاد
تا بیابند راهکاری را
جهت ارتقا هر دو نهاد!

یک گزارش ارائه شد مبسوط
در دو مصرع خلاصه اش این است
که دوام بنای مربوطه
طبق آمار،سطح پایین است

راه افتاد شخص پیمانكار
لودری پای کارآوردند
حکم تخریب آمد ازبالا
بر دو خانه فشار آوردند

آن «خردمند» گفت: همسایه !
لطف خود را به بنده شامل كن
تا تو را خانه آنطرف تر هست
بنده را جان مادرت ول كن!

گفت با خنده یارهمسایه
ای «خردمند» بنده ناچارم
از اداره کل متبوعه
شخصا اینجا مجوزم دارم

شهریاران سریع و با سرعت
راه تكرار بر خطر بستند.
یعنی آن دو بنای ناموزون
با لودِر تكه تكه بشكستند
درنهایت نهاد اجرایی
با تمام توان نمود اقدام
برد پایین سه متر عمق زمین
سطح هر دو پروژه رافرجام
……………………………
برخلاف نیاز مردم شهر
اعتبار پروژه پایین بود
باوجود تلاش دلسوزان
کار احداث سازه سنگین بود

خانه بردوش قصه زور نداشت
اعتبار پروژه اش رد شد
بعد هم رفته رفته پی در پی
حالش هر روز بیشتر بد شد!

مردم البته از گرفتاری
این بنا را به كُل نمی‌دیدند
والیان امور هم بر میز
بهرآن‌هی گزینه می چیدند

دم به دم هی بهانه آوردند
هرکس از طرح می گرفت ایراد
بودجه ها کم شد و گرانی شد
طرح از چشم و چارشان افتاد

از همان روز تا همین لحظه
بارها کرده‌ایم استعلام
طبق آنچه که گفته اند به ما
بعد کلی مذاکره… برجام!

آن دوتا خانه را نمی‌بینند
گویی اصلا نبوده شان اثری!
باشگاه خبرنگاران گفت:
که نداریم از آن دوتا خبری

از همان روز در کف احداث
دو اداره همچنان مانده
نه بنای کتابخانه تمام
نه برای هنر مکان مانده

مدتی مثل وصله ای ناچسب
درمیان اماکن شهراست
سر به بالین خاک چسبانده
مثل اینکه با همه قهرست

کاش یک‌ روز هیأت‌ دولت
به همین شهر هم سفر بکند
اعتباری به برکت قدمش
به کتابخانه هم نظر بکند
….. …‌‌‌‌…………………
راه کوتاه دیگری هم هست
خیری جای مسجد ومکتب
دست در جیب لطف فرموده
تا بسازد بنا وجب به وجب!

با وجود کتابخانه شود
بسته راه ومسیر نادانی   
با چراغ روا به خانه کسی     
مسجدی کی کند چراغانی؟!
…………………….
ساکنان دیار میفهمند،
زندگی بی کتاب ، ممکن نیست
عاشقان این چنین نشان دادند،
«تاشقایق هست، باید زیست
با احترام به استقبال والهام از شاعران گذشته و حال

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *