نکته‌ای کلی اما مهم

عنوان مجموعه اشعار : شماره‌ی چهارده
شاعر : اکرم (الهه) هاشمی سجزئی

عنوان شعر اول : شبنم
عاشق‌تر از خون تو در رگ‌های عالم نیست
خون خدایی! انتظاری غیر از این هم نیست

این شور حین سوگواری چیست در جان‌ها؟!
الحق که روح این عزاداری فقط غم نیست

اشک از سر هر شانه با زنجیر می‌ریزد
این گریه‌ها آیا برای ماتم‌ات کم نیست؟

دریا هم از اشکش بسازد عابدی تا صبح
تاثیر آن اندازه‌ی اشک محرم نیست

این قطره‌های روی گل‌ها ظهر عاشورا
اشک است می‌ریزد برایت باغ، شبنم نیست

گشتم تمام شهر را و کوچه‌هایش را
جایی برایم امن‌تر از زیر پرچم نیست

این ضربه‌ها بر گونه‌های دختران تو
آیا برای کودکان یک ذرّه محکم نیست؟!

پیش رقیه صورت خونی و رگ‌هایت…
صبرش برای دیدن این صحنه‌ها کم نیست؟!

***
شاید شروع ماجرا از پشت در باشد
پهلوی خونی، میخ در، آغاز ماتم نیست؟

عنوان شعر دوم : یال خونی
یالِ خونی و زینِ افتاده… اسب او در غبار می‌آید
کاش زینب ع نبیند او را که غرق خون بی سوار می‌آید

می رسد ذوالجناح بی صاحب، با لِجام رها کنار حرم
غرق تیر است جای جای تنش وقتی از کارزار می‌آید

می‌کشد روی خاک سُم را و پشت هم شیهه‌های طولانی
زینب ع از سمت خیمه‌ها گریان سوی او بی قرار می‌آید

ام کلثوم می‌زند بر سر یا علی ع یا محمدا ص گویان
دختری پا برهنه از روی بوته‌ای غرق خار می‌آید

دست را می‌کشد به خون‌ها و روی چشمان خیس می‌مالد
مانده‌ام که چگونه این دختر با یتیمی کنار می‌آید

عنوان شعر سوم : _
_

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *