چند گام روشن رو به آفتاب

عنوان مجموعه اشعار : آرزوی شهاب
شاعر : شهاب مهری

عنوان شعر اول : مادر
انگار یک آیینه با من گفت و گو میکرد
وقتی مرا با چشم‌هایش رو به رو میکرد

ابرِ سیاهِ غصه، گاهی در نگاهش بود
اما نمی‌بارید، حفظ آبرو میکرد

قلبم که از گرد و غبار غصه‌ پر میشد
دستانِ لرزانش دلم را رُفت و رو میکرد

خیاطِ خوبی بود اما جای نخ، سوزن
با بوسه زخمِ پیرهن‌ها را رفو میکرد

عطرِ نماز صبحِ او تا آسمان می‌رفت
گل‌های سرخ چادرش را ماه بو میکرد

در قلبِ سختِ کوه هم حرفش اثر‌ها داشت
او چشمه بود و با لطافت گفت و گو میکرد

هر وقت املای پر اشکال مرا میخواند
با اشک پاکش دفترم را شست و شو میکرد

مادر اگر میشد پس از یک عمر می‌آمد
چین و چروک صورتم را هم اتو میکرد

رویای او این بود مرد عاشقی باشم
ایکاش چیز دیگری را آرزو میکرد

عنوان شعر دوم : .
.

عنوان شعر سوم : .
.

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *