کنسرت شب دهم، علیرضا قربانی



سر بریدند آسمان را در زمین
چیست حس مردم این سرزمین

خواب دریا غرق خون تعبیر شد
تشنه ای با دشنه ای درگیر شد

این گذشت اما غزل یک بیت نیست
حسن مطلع را نمی باید گریست

خواب ماندیم و غزل مسکوت ماند
قلب ها در گوشه ی تابوت ماند

ما برای خویش می گرییم و بس
منتش بر گردن فریادرس

ما کجا این خانه را در می زنیم؟
ما فقط بیهوده بر سر می زنیم

سر آن خون و عطش این ها نبود
اتفاق آن روز در آن جا نبود

پیش از اسماعیل او را کشته اند
پیش از هابیل او را کشته اند

در ازل قربانی خلقت شد و
زندگی با خون او رویت شد و

کشته ایم او را و زاری می کنیم
زندگی را سوگواری می کنیم

شرم در چشم بیابان سیل شد
در عبور از خود، زمان بی میل شد

ماه را از گوشه ی شب، باد برد
باد، خود را هم شبی از یاد برد

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *