شب شعر میشه گفت
شب میشه خیره شد
به ستاره های که چیدیمو
شب دوباره تیره شد
شب روشن از مهتابه
ماه هم مثل ما بیداره
تا صبح رقص و آوازه
خورشید از ما بیزاره
شب شمع
نور کم
شهر خاموش
بی غم
من بیدارم تا سحر شعر میخونم شاعرم
لالاییم صدای خش خش برگاست باهاش میاد خواب من
شب میدونه راز هامو
پس میده بهم بال هامو
پر میکشم هر شب من
گلچین میکنم خواب هامو
شب میدونه راز هامو
پس میده بهم بال هامو
پر میکشم هر شب من
گلچین میکنم خواب هامو
شب خاموشه
شب تاریکه
شب آرومه
شب بارونه
صدای خنده های شب
پیچید تو کوچه های شهر
زیر بارون قدم میزنم
میگیری رو سرم یه چتر
پابه پا قدم قدم
میریم تا خود سحر
منتظر طلوع خورشید
میشیم از دنیا بی خبر
شب مهربونه
شب عاشقونست
شب نا تمومه
شب شاعرونست
شب میدونه راز هامو
پس میده بهم بال هامو
پر میکشم هر شب من
گلچین میکنم خواب هامو
شب میدونه راز هامو
پس میده بهم بال هامو
پر میکشم هر شب من
گلچین میکنم خواب هامو
دیدگاهتان را بنویسید