با یه سیگار کنج لب لم داده توی پارک
زل زدم به گربه ای که میلوله توی خاک
که ناگهان صدای تیر فریاد های یک نوجوان
که میگفت جانم فدای ایران
تو زندان نشستم نگاهم به پرنده ها
فکر میکنم به وزن پرونده ها
که ناگهان صدای تیر فریاد های یک نوجوان
که میگفت جانم فدای ایران
پیاده از کلاس زبان بر میگشتم
تو کیفم دنبال هندزفری میکشتم
که ناگهان صدای تیر فریاد های یک نوجوان
که میگفت جانم فدای ایران
خسته از هوای شهر پیاده به سمت محل کار
درحال تماشای ویدیو های خنده دار
که ناگهان صدای تیر فریاد های یک نوجوان
که میگفت جانم فدای ایران
تو بالکن شرکت رو لبم یه نخ سیگار
تو فکر این که پول رهن خونه رو کنم چیگار
که ناگهان صدای تیر فریاد های یک نوجوان
که میگفت جانم فدای ایران
برادرم با صدای بلند میداد شعار
منم نترس تو خیابون بدون شال
که ناگهان صدای تیر فریاد های یک نوجوان
برادرم میگفت جانم فدای ایران
دیدگاهتان را بنویسید