روایت و طرح تازه

عنوان مجموعه اشعار : آتش بدون دود
شاعر : مبینا طاهری

عنوان شعر اول : بی پاسخ
بیت ها در سرش تردد داشت
او به شعر و غزل تعهد داشت !
پای عشقی که رفته بود نشست
از خودش انتظار بیخود داشت

انتظارش دلیل مرگش بود!

مرگ احساسش البته ،آری..
مرگ خوابش! همیشه بیداری!
از خودش عاجزانه می‌پرسید
او چه کرده که دوستش داری؟

این سوالات پاسخی دارد؟!

شاید این سرنوشت و راهش بود
شاید آن عشق تکیه گاهش بود
او جوان بود و این گناهش بود
پس جوانیش اشتباهش بود..؟

نیست هیچ آتشی جدا از دود !

زندگیّش، کتاب هایش شد
سر او گرم خواب هایش شد
خسته شد از به آب و تاب زدن
انتخابش سراب هایش شد!

دل خود را به گوشه ای انداخت

باز هم زندگی صدایش کرد
غرق در درس و کارهایش کرد
دکمه ی قلب او که شد خاموش
سایه ی درد و غم رهایش کرد

تا که او هم شبیه مردم شد

مطمئن شد به مقصد سفرش
دوست هایش همیشه دور و برش
رو به آیینه گفت خوشحالم!
رفت و در باز ماند پشت سرش

آینه دید و پوزخندی زد…

عنوان شعر دوم : رد پای خیال
گرچه من سهمی ندارم از تو و فردای تو
در خیالاتم همیشه هست ردّ پای تو..

چند روزی هست در ذهنم به دنیا آمده
دختری با چشم های من و ابروهای تو

موی او فر،مثل من! قدش شبیه تو بلند
گریه اش مانند من ،خندیدنش همتای تو..

رفته بودی پیش از این ها از کنار من ولی
پیشمان خالی تر از قبل است حتی، جای تو

مینشیند روبه رویم، دست و پا گم میکنم
تا که لب وا می‌کند او ، می‌شود جویای تو

کاش میشد مادر خود را ببخشی دخترم..
من نبودم مادرت ، او هم نشد بابای تو ..

عنوان شعر سوم : _
_

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *