مانند تبری بر درخت
نگاهت مرا میکشد
کلمات بر زبانت مانند خار بر قلبم فرو میرود
چگونه زخم هایم را تسکین دهم
چگونه نگاه تحقیر آمیزت را هضم کنم
تحقیر در وجودم رشد و هم ره من آمده است
با وجودش درونم مانند زندانی است
و زندانبانش هم کلمات تو
و تمام احساساتم را در آن بند های زندان زندانی کرده ای
حال چگونه زندگی ات را به سر خواهی کرد
چگونه سر به سجده میگذاری
روزگار میگردد و من سرقرارمان رو به رویت می ایستم
صدایت پخش خواهد شد
و خدا انتقامم را خواهد گرفت
آن روز تسبیحت شاهد اعمالت بوده
و در آن جهان تو را با تسبیحت خدا به دار آویزد
لعنت بر آن عابد ظالم
که فهم عبادت را نفهمد
ری اکشن شما چیست ؟
+1
+1
+1
+1
+1
+1
+1
دیدگاهتان را بنویسید