زنده باد مخاطب من!

عنوان مجموعه اشعار : .
شاعر : صادق اصغری

عنوان شعر اول : .
تورا هر لحظه میبینم تو را میبینمت آری
نگو رویاست این شرحیست از آغاز بیداری

صدایت میزنم مریم.. صدایت میزنم گویی
حواست نیست یا با من سر یکدنگی داری

صدایت میزنم گوشی برای این دهان..؟ هرگز!
نگاهت میکنم سخت است، وهمی، مبهمی، تاری..

من از خود خسته ام اما تو باید خسته تر باشی
ازین قوی سیاه برکه و آواز تکراری

تورا هر لحظه میبینم تورا میبینمت اما..
به دستی غنچه ی سرخ و به دستی خنجری کاری!

عنوان شعر دوم : .
همان محیط همان صحنه های تکراری
و چشم های تو آن قهوه های قاجاری
هنوز در پی دستی برای معجزه ام
هنوز در پی راهی برای بیداری

همان محیط همان صحنه های تکراری
  میان هجمه ی تاریک خواب و بیداری
سوال مسخره ام؛ +های.. دوستم داری؟
_ نگاهِ خسته و لبخند و پاسخی کاری !

تو را شبیه نفس های چند ساعت بعد
تو را دلیل نفس های قبل میدیدم
تویی که رفتی و طی چند ساعت بعد
من همیشه ی خود را به جا نمی آری

تو در سیاهی آنشب سحابه ای بودی
که بر تمامی شن های دشت میبارید
چنان که میشد از این انفجار زیبایی
به شکل های عجیبی مرا بیازاری

کسی شبیه تو در جسم سرد آینه بود
که روبه روی تو بود و مدام میپرسید
چگونه میشود آن دست های خالی را
 به دست های خدایی که نیست بسپاری

رها به شکل درختی که دست یاغی باد
به جسم زخمی سنگی بزرگ میکوبید
 دوباره خواب تو را دیدم و یقین دارم
که جای خالی من را نگاه میداری

عنوان شعر سوم : .
چه سرنوشت عجیبی در انتظارم بود
که گیسوان بلندت طناب دارم بود

طناب محکمی از جنس بافه های غزل
که رنگ تیره ی آن رنگ روزگارم بود

شبی هجوم تو در سینه ام زبانه کشید
شبی نگاه تو.. تضمین انتحارم بود!

و شاخه شاخه تنم را بدست شعله سپرد
و زیر پای تو انبوه شاخه سارم بود

و بعد خاک تنم را به باد دادی و رفت
و بعد دفتر شعری که یادگارم بود

پ.ن:
تو را به دست تبر ها سپرده بودم و این
قصور بخش بزرگی از اشتباهم بود..

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *