عنوان شعر اول : سرود دبستان پسرانهی نخبگان
.
«به نام خداوند جان آفرین»
منم دانشآموز «ایران زمین»
به دانش بکوشم، به فنّ و هنر
«پسر کو ندارد، نشان از پدر»
که فرزند «ایران»م و «کوروش»م
به «صبح امید وطن» دلخوشم
.
.
که چون «رستم»م مرد میدان جنگ
نترسم ز شیر و عقاب و نهنگ!
که چون «تختی» و «پوریای ولی»
منم «پهلوان» همچو «مولا علی»
که آزادهام چون «شهیدان پاک»
کنم جان خود وقف این «آب و خاک»
.
.
«به نام خداوند جان و خِرَد»
که دانش مرا تا «ثریّا» بَرَد
به دانش پژوهم اگر تا به «چین»
منم «ابن سینا»، دو صد آفرین
که دانش بُوَد یار من تا ابد
«توانا بود، هر که دانا بود»
.
.
به امّید یزدان و پویندگی
شود عمر ما صرف سازندگی
به لطف و به یاریّ آموزگار
به نیروی انديشه و پشتکار
به «کوشش» بگیریم هر دو جهان
بخوان تا ابد نام ما «نخبگان»
سین. قاف
آذر 1401
.
عنوان شعر دوم : کی میدونه؟ / «بازیافت»
کی میدونه که “بازیافت”
برای چی مفیده؟
اصلا به من بگین که
بازیافت چه معنی میده؟
بعله! درست حدس زدین
یعنی “دوباره تولید”!
اگه که گفتین از چی؟
موادّ غیرمفید!
مفیدن اونها امّا
ما میگیم که آشغالن!
نه بچهها “زباله” ن…
یعنی هنوز کار دارن*
میرن توی کارخونه
دوباره تولید میشن
دوباره دنیا میان
وقتی اونا پیر* میشن
.
.
«اتل متل توتوله
زباله مثل پوله»
اگه که بازیافت نشه
خطرناکه، یه غوله!
زبالهها یه گنجن
مثلا طلا، مثل پول
اگه که بازیافت بشن
زمین شاده و شنگول 🙂
سین. قاف
1390(1391؟)
عنوان شعر سوم : کی میدونه؟/ «دندان»
کی میدونه که مسواک
دوست خوب دندونه؟
دشمن کرم دندون
اسمش خمیر دندونه*!
کی گفته که بچّهها
قند نخورن با چایی؟
نه بخورین بچّهها
اما نه 4، 5 تایی!
کی گفته که آبنبات
هیچ وقت نباید خرید؟
نه گلای ناز من
فقط نباید جوید!
باید که آبنبات و
آب بکنین تو دهن
تا دندوناتون باشن
همیشه سفت و محکم*
کی گفته دندونپزشک
خیلی نامهربونه؟
نه اشتباه میکنین
یه دوست مهربونه*
وقتی آقای دکتر
آمپولو زد تو دندون
آمپول فرو میره تو
کرمای زشت و شیطون
بعد میمیرن کرمای
دندونای نازتون
دوباره خوشحالین و
مثل همیشه خندون
سین. قاف
1390
.
دیدگاهتان را بنویسید