“برایم عشق بریز”

 
زبانم درد می کند.
حرف هایم تب کرده اند.
حنجره ام بغض کرده و
چشم هایم آبریزش گرفته اند.
احساسم حالت تهوع دارد
مدام تنهایی ام را بالا می آورد.
نفس هایم یک در میان ریپ می زند
نبضم را هم گرفته اند
و یک نوار از قلبم،
ساز هیچکدام کوک نیست.
تازگیها
سکوتم هم درد می کند
صدایم در نمی آید
و شعرهایم سرگردان مانده اند.
آغوشم اما کمی جا دارد
برایم عشق بریز
بگذار ته مانده ی نفس هایم را
لابه لای دکمه های پیراهنت
زندگی کنم.
 
#دنیا_تیموری
۰۲/۵/۳
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *