آرزو…

آرزو… از فرصت سبز آسمانی
تا وسعت راه کهکشانی
تا شهر ستاره های روشن
از دشت به لاله ارغوانی
در من به نیاز مانده برجای
این درد بزرگ جاودانی
یک روز قبیله ای خطر خیز
با لحن و زبان ِ آن جهانی
خواندند مرا به سمت باران
خواندند به آب زندگانی
خواندند هلا هلا و رفتند
من ماندم و شرم و شروه خوانی
من ماندم و گریه های بی رنگ
زان فرصت سبز آسمانی
 
محمد یزدانی جوینده
مجموعه شعرم هفتاد و پنج باز آفرینش نود ویک
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *