عنوان مجموعه اشعار : ندارم
شاعر : اسما بیگ لو
عنوان شعر اول : غرور
غرورم مثل حکاکیِ روی سنگ می ماند
مضامین درونم را فقط یک مرد میخواند
اگر،ساکت نشستم یک طرف .تدبیرِ پیروزیست
که دشمن از سپاهِ پشت سر چیزی نمیداند
چه باکی از غمِ عالم ،که معشوق عزیز ما
به روی دست های خود جهانی را برقصاند
هراسی از تب مرگم ندارد حضرت آتش
کمر بسته است صدها نسل مارا هم بسوزاند
خرابم..خانه ام از پایه اش ویران ویران است
و حالا آمده ویرانه هایم را بلرزاند
عنوان شعر دوم : جنون
تبِ داغ وجودم آتشی پر دردسر دارد
جنون فکرهای هر شبم خیلی خطر دارد
صدای گریه ی یک مرد می آید که فهمیدست
رفیقش از جوانی ها به معشوقش نظر دارد
نهال ذهنم من با هر خیالش رشد کرد اما
نمی دانستم از اول که در دستش تبر دارد
درون چشم من ابری زمین خوردست و حالا از
شروع بارش پنهانی امشب خبر دارد
ضمیر ناخودآگاهم به دوری حکم داد اما
برای بودنش قلبم دلیلی معتبر دارد
منو تو،توی یک قابیم … و چشمت روی لبهایم
صدایش را بخوابان خواهشا…این عکس شر دارد
عنوان شعر سوم : قبله گاه
نفس شعر بگیرد هرشب….درمیان خفقان گم باشی
مثل دیوانه ای از خود بیخود…سوژه ی خنده ی مردم باشی
تبِ دوری بزند بر دلِ تن….گُر بگیرد بدنت در آخر
عشق اول کس دیگر باشد…و تو معشوقه ی دوم باشی
خاطرش سَر برود از ذهنت …همه شب فکر کنی آمده است
جای خالیش دهن کج کند و..بازهم غرق توهم باشی
بوی سیگار به روی یقه ام…فکرها در سَر تو می چرخد
دنیا روی سرم آوار است…تو که در سوتفاهم باشی
ساعت صفر به وقت عشقت …حرکتم روی مدارت قفل است
قبله گاهم طرفت می چرخد…عصر روزی که تو در قم باشی
دیدگاهتان را بنویسید