توجه به عروض

عنوان مجموعه اشعار : سکوت
شاعر : اسلام خوش نژاد

عنوان شعر اول : ترک دیار
دنبال تو گشتم نازنین یار، کجایی
در شهری، یا همچو منی شدی هوایی

در شهر و دیارم همه‌‌ آشفته و نالان
شاید به سر تو هم زده فکر جدایی

زاین شهر پُرآشوب کسی دم نزد هرگز
یعنی که ندیدی یک نگاه آشنایی

باید که برفت از دل این خاک پی مقصود
باید که بشی همچو پرنده در رهایی

این دردِ نهان از دلِ چشمان تو پیداست
از بس‌که ندید چشمان تو، مهر و وفایی

از خاطرِخشمِ تو چه پیدا و چه پنهان
ای دوست چرا سر نزد از تو هیچ ندایی

هیچ حرف نزن، چشم ببند، تا که بگویم
از بهر چنین، همچو منی شدی فدایی

اکنون که دگر دور شدی از محنت این شهر
خالی شدی از اهل‌ِ خودت به هر بهایی

فرخنده بِوَد این‌که چنین‌کار، تو کردی
از بهرِ چنین ظلمت شهری، تو سوایی

تبریک دگر بهر تو راحت شدی ای یار
اینجا زدل غم زده‌ات هست خدایی

آن امید تو هر دم و هر لحظه و هرجا
بخشیده به تو، از کَرَم‌َاش، لطف و صفایی

اینکه تو کنون شادی و در راحت جانی‌
چون دور شدی از مکرِ مکار و خودنمایی*

*خودنمایی:
مفهوم: خودنمایی پوشالی و بی‌اساس اطرافیان

عنوان شعر دوم : بی‌قراری
تا که باشی در این صحن و سرای بی کسی هر لحظه دلت تنگ و تو بی‌هم‌نفسی
تا که جانی در این کالبد و نایی داری همه عمر پی مراد گردی و آخر نرسی

عنوان شعر سوم : عشق تو
ساده میگویم که با چشمان تو
من خراب عشق و رویا میشوم

من که بی تو قطره‌ای آبم ولی
با تو و عشق تو دریا می‌شوم

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *