غزل‌هایی با ابیات نو و نئوکلاسیک و…

عنوان مجموعه اشعار : بی بازگرد
شاعر : آرزو حاجی خانی

عنوان شعر اول : ۱

کاش اگر دل ببَری، عشق تو آدم باشد
آنکه افتاده به دامان جهنم باشد…

آرزوی من دیوانه که می دانی چیست؟
اینکه یک مرد، شبیه تو کنارم باشد

من فقط عشق به لبهای تو خواهم بخشید
شاید این پیش دل ساده ی تو کم باشد…

می شود دست به ویرانی یک عالم زد
شب اگر تنگ و آغوش کسی هم باشد

آن طرف ساحل طوفان زده بر چشمانت
این طرف بارش باران تو، نم نم باشد

توی باغ از همه گلهات که طردت کردند
یک نفر خیره به چشمان تو، مریم باشد

عنوان شعر دوم : ۲
آنکس که از اول به تو دل بست، حوا بود
وقتی به قد آرزوها، عشق برپا بود

چیزی به جز دیوانگی هایش به یادت نیست
آن کس که فکرش پیش چشمان تو…، هر جا بود

با تو شبیه رود بودم …بی نفس، سرکش
بی تو ولی یک زن میان کوه تنها بود

من سر به زیر از مردی تو که دلم را بُرد
وقتی دلم را می شکست و سر به بالا بود

بابی قراری ها هوا ابری شد و … هر بار
طوفانی ازشبهای باران زات زیبا بود

خورشید من! حالا که وقت چشم بستن نیست
دنیا اگر بوده ، به امید تو دنیا بود

عنوان شعر سوم : ۳

روزی به جایی می رسی، دیگر صدایم را…
مهمانوازی های گرم و بی ریایم را…

دلتنگم و در کوچه ها باران یکریزست
گم می شوم از چشمهایت ردپایم را

تب کرده ام از دست هایت ، مهربانی را
مثل کسی که گرمی اش فنجان چایم را…

با اینکه قلبم دیگرآن قلبِ صمیمی نیست
بخشیدمت، این زخم ها، با شعرهایم را…

هر چند از چشم و دلم دوری ولی انگار،
دور از نگاه دیگران داری هوایم را

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *