نقد شعر شب

عنوان مجموعه اشعار : باز نوشتی بر شعر فروغ
شاعر : حمید باقری

عنوان شعر اول : شعر شب
امشب در آسمان دیدگانت
شعر من ستاره می‌کارد
روی کاغذها در شبی زمستانی
از پنجه هایم جرقه می بارد

در قافیه تنگ و تاریک دل شب
با هر غزل ترانه می سازد
دل سپرده به نجوای شبگردی
با نسیمی که از میان پنجره می آید

هراس شب از دل سیاهش
در غیاب غمزه ستاره هاست
نمانده یادی از آن شب تار
بجز عطر یاسی که در خاطر ماست

بگذار گم شود ترانه من
در نوای سوزان آه تو
نمی ماند دگر سایه ای از من
در جلوه رخ تابان ماه تو

آه، بگذار گذر کنم ز مرز بیداری
بر فراز بالین گرم رویاها
نخفته شبی، رها ز هر پنداری
سفر کنم بر بال پهن خاطره ها…

عنوان شعر دوم : گریز از درد
می‌روم اما وفادار ماندم هنوز
جز گریز از درد درمانی نبود
جان به کف، دل در ساز و سوز
پاسخم جز هجر و حرمانی نبود

می‌روم تا لب ببندی از جفا
یا نماند جای هر گفت و شنود
می‌روم تا نبندی دگر هر افترا
آنچه می گویم نمی فهمی، چه سود

می روم با دلی آکنده از سوز و آه
ننگ رفتن در لرزش پایم نبود
در سکوتی خفته اما چشمم براه
هر چه می گفتی در پرده ابهام بود

من از طوفان داغ سرزنش
در بستر سرد تنهایی گریستم
دل خون ز طعنه هر نگاه
از چشمان بی مهر بی اعتنایی گریختم

ای سینه بی درد و لبریز از غرور
از من سراغ درد این دل مگیر
می خواستم همدل و همدرد من شوی
بستی قفس دل و گفتی که پر نگیر

آزرده روح و غمگین ز شرم
در سکوت نالیدم که تو کیستی؟
نادم ز کرده ها و نالان ز گفته ها
تو لایق من و عشق من نیستی!…

عنوان شعر سوم : گم گشته
نمی خواهم که گم شوم چون چند قطره اشک گرم
در پیچ و تاب دامن شبرنگ بندگی
نمی خواهم در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز غوغای شباهنگ زندگی
من از آن دو چشم روشن و گریان
با خنده های وحشی غرور، نمی گریزم
از بستر گرم وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت وجدان ، نمی گریزم
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در لحظه های تلخ تنهایی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
گر نبخشی مرا نمی دانم که چیستم
در پرده های خیال و گرداب اندیشه ها
گم گشته ام، رهایم مکن تا بدانم که کیستم

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *