مسخره اضطراری است که مدام در حال ظهور است. به همین دلیل است که بسیار به درها بستگی دارد: اعتراف به مشکل جدید و قفل کردن آن.
افسوس، درب در “کلبه“، یک مسخره خفیف از سندی راستین، فقط تا حدی کار می کند. به مردم اجازه ورود می دهد، اما آنها را به دام نمی اندازد. آنها می توانند در هر زمان ترک کنند – و هرگز انجام نمی دهند. حتی زمانی که یک قاتل در راه است، شخصیت ها صرفاً در حال غوغا هستند.
رقصیدن سختی نمایشنامه نیز هست. همه در محافل شبه تخیلی صحبت می کنند. شیرین کاری ها و کیپرها نیز هیچ خطری در آنها ندارند. و تولید پر ترفند جیسون الکساندر، که روز دوشنبه در تئاتر هلن هیز افتتاح شد، نمی تواند پنهان کند که ریسک بسیار کم است.
برای بو (اریک مک کورمک) و خواهر شوهرش، سیلویا (لورا بل باندی)، این سهام تقریباً وجود ندارد. بالاخره امتحان آنها سالی یک بار است. و از آنجایی که هر یک در حال حاضر با خوشحالی به همسر خود خیانت میکنند، مشکل اولیه – سیلویا تعهد بزرگتری میخواهد، اما بیو بیش از حد رزرو شده است – چندان مشکلساز به نظر نمیرسد.
وقفههایی که با دقت کسلکننده مربی پیست در دست گرفتن کرونومتر ایجاد میشود، موضوع را چندان پیچیده نمیکند. اولین مورد، همسر عملگرای بو، مارجوری (لیلی کوپر) است. دومی معشوقه ی بدجنس او، کلارک (الکس موفات) است. از آنجا که کلارک برادر بو و شوهر سیلویا است، تأثیر رابطه او در عرض چند دقیقه خنثی می شود زیرا زناها یکدیگر را خنثی می کنند.
در حالی که سعی می کنید تقارن متقاطع بیش از حد آن چیدمان را جذب کنید، به خود کلبه توجه کنید، یک مخفیگاه کلاسیک Cotswolds که کاملاً با خطرات مناسب تجهیز شده است: یک راه پله پیچ خورده، یک نردبان کتابخانه، یک صندلی درب پنجره و تاکسیدرمی هشدار دهنده. (مجموعه سرگرم کننده توسط پل تیت دپو III ساخته شده است.) با کرونی جاز (صدا توسط جاستین الینگتون) و لباس های دکو دوست داشتنی (از سیدنی مارسکا) به وضوح در دهه 1920 هستیم. سیلویا در یک باب بلوند مارسلدار (توسط تامی کورزمن)، به سادگی درهم شکسته به نظر می رسد.
و بله، آنها اینگونه صحبت می کنند. اگر نمایشنامه دقیقاً جدید نیست – از سال 2013 وارد بازار شده است – ای کاش حتی قدیمی تر بود. به طور خاص، خود را در دوره «زندگی خصوصی» نوئل کوارد قرار میدهد، زمانی که بریتانیاییهای شکننده با ژاکتهای سیگاری، خاکسترهای خود را همراه با خاکسترشان میریزند. (دوجین جوک مخفی سیگار ارائه شده توسط متیو فرو، ناظر لوازم، خنده دارترین بخش نمایش هستند.) همچنین سردرگمی های هویتی «اهمیت جدی بودن» و داستان های جنسی روستایی «Nothing On» که در داخل آن قرار دارند، پیشنهاد می شود. مسخره نمایشی باشکوه مایکل فرین در پشت صحنه «صداها خاموش» است.
اما پیشنهاد دادن چیزی به معنای دستیابی به آن نیست، و اگرچه «کلبه» مانند یک مسخره عمل میکند، اما به ندرت به نتیجه مسخره میرسد. آن وقت است که فشار روی شخصیت ها آنقدر شدید می شود که نوعی شکافت کلامی و فیزیکی را آغاز می کند.
چند لحظه در اینجا به این احتمال اشاره می کند، مانند وقتی که سیلویا می گوید: “پس، سبیل را روی سبیل چسباندی و نام خود را به ریچارد تغییر دادی؟” – خطی که هم در زمینه کاملاً منطقی است و هم منطق در خارج از آن کاملاً متضاد است. و انتخابهای افراطی شخصیت موفات، از جمله حالتهایی که او را در چوب شور بستهاند و پاهایش را نوک تیز میبینند، تقریباً اجرای این دلقک «شنبهشب زنده» را به رقص مدرن تبدیل میکند.
اما اینها اسکویی هستند. آنها بزرگنمایی میکنند، بهطور مختصر پاپ میزنند و خاموش میشوند. علیرغم کار بسیار زیبای بازیگران – باندی و مک کورمک خود تمسخرکننده به طور مداوم نشانههای خود را نشان میدهند – فیلمنامه و چیزی که شبیه ناامیدی الکساندر برای بالا نگه داشتن چیزها است، به ناچار آنها را ناامید کرد. به عنوان مثال، من از صحنه ای در فیلم ترسو که شامل 30 ثانیه نفخ شکم در گوش است، آگاه نیستم. همچنین آکوردهای گزنده ای که ورود هر شخصیت جدید را اعلام می کند، باعث ایجاد اطمینان در رشته ژانر تولید نمی شود.
بنابراین «کلبه» بیشتر یک جعل است تا یک مسخره، و کمتر یک جعل ترسو یا وایلد است تا فیدئو، سریالهای تلویزیونی و کمدیهای زناکاری میان ابروی دهه 1970 مانند «6 Rms Riv Vu” و ”همان زمان، سال آینده” همگی با موفقیت کم و بیش، از طنز استفاده کردند تا با نشان دادن اینکه چگونه شخصیتهایی که در عذابهای حسادت و میل پیچ خوردهاند، ممکن است به پایان خوبی برسند.
راستین میخواهد با معرفی سه عارضه آماتوری دیگر، از جمله دیردر (دانا استینگولد) و ریچارد (نهال جوشی)، که گفتن بیشتر در مورد آنها ناعادلانه است، کاری مشابه انجام دهد. آنها به طرق مختلف سیلویا را که به تدریج به مرکز نمایش تبدیل می شود، سوق می دهند تا فرضیات سنتی را که اغلب زنان را در دام ازدواج های بدون عشق به دام می اندازد، رد کند. توسعه این زاویه فمینیستی در مورد ترسوراستین، رهبر حق رای انگلیسی، املین پانکهورست را بررسی می کند و از نمونه ای غافلگیرکننده از خواهرخواندگی بین نسلی برای حل این طرح استفاده می کند.
اگرچه زن ستیزی نهادهای اجتماعی (و نمایشنامههای) ساخته دست بشر دقیقاً خبری نیست، من از این پیشرفت در تئوری خوشحال شدم و تحت تأثیر توانایی باندی در انجام آن در نقطه میانی درست بین احمقانه و جدی قرار گرفتم. اما پس از همه موقت و باد کردن زودتر، رسیدن به یک نقطه در آخرین لحظه، خوب، در کنار نقطه به نظر می رسید. اگر در 119 دقیقه قبلی نمایشنامه بیش از دو بار می خندیدم، حتی ممکن بود آن را خنده دار بدانم.
کلبه
تا 29 اکتبر در تئاتر هلن هیز، منهتن. thecottageonbroadway.com. مدت زمان: 2 ساعت.
دیدگاهتان را بنویسید