کیمیا شش

 
کاش باشی قسمت من ، از دعای مادرم
تا شبی آرام گیرد ، این دو چشمان ترم
حوری جنت مکان و کیمیای این جهان
اینچنین بانو نشستی در میان باورم
وقت خلق تو خدا فکر شریک خویش بود
بار اول دیدمت گفتم که ایمان آورم
گر خدا از خاک و گِل خلقم نموده شک نکن
ساخته از برگ و گُل اندام ناز دلبرم
هر کسی رویت ندید و خوانده اشعار مرا
می فرستد لعنتی بر من که شاید کافرم
توبه کردم خالقا زین کفر جاری بر زبان
پس کریمانه اجابت کن دعای مادرم
 
 
 
 

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *