گریز از برزخ

عنوان مجموعه اشعار : اضطراب جنون
شاعر : نرگس اسمعیلی

عنوان شعر اول : نهاد: غم…
مرا بمیر شب‌ بی‌ستاره، می‌میرم
زیاد مرده‌ام اما دوباره می‌میرم

مرا ببخش که آغوش بی‌پناه تو را
بدون واهمه با یک اشاره می‌میرم

ضعیف بودم و این عشق خسته‌ام می‌کرد
ظریف بودم و این غم، شکسته‌ام می‌کرد

نهاد مطلقِ غم، من…. و جمله بی‌معناست
مرا ببخش اگر بی‌گزاره می‌میرم

مرا ببخش اگر نیستم شبیه خودم
که در غریبی بی‌مرز “من” احاطه شدم

که با تو هستی من شعر دیگری… اما
غزل سروده‌‌‌ای و چارپاره میمیرم

تو فصل سرد نفس‌های آخرم بودی
شبیه نیمه‌ی تاریک دیگرت بودم

تو شاعرانه‌ترین راه مردنی اما
مرا ببخش که بی‌استعاره می‌میرم

عنوان شعر دوم : …
سکوت واژه‌ی من، بغض و آه آوازم
ترانه‌ام غم و، اندوهِ چشم‌ها سازم

میان لهجه‌ی تاریک زندگی گم شد
طنین روشن چشمان غصه‌پردازم

وزید بر تنِ من، عطرِ سردِ اندوهی
تپید در تبِ تن، گریه‌ی شب‌آغازم

جنون مضطربم آیه‌های بودن را
به واژگان غریبی برای من می‌خواند

و در تلفظ دردی عظیم و جان‌فرسا
شکست شیشه‌ی ایمان بی‌سرآغازم

دوباره میرسم از من، به انتهای جهان
دوباره میرسم از تو به انتهای خودم

تورا شبیه غمی می‌تنم به دور تنم
دوباره زندگی‌ام را به مرگ می‌بازم

مرا نگاه کن از سالیان قبل از من
ببین چگونه به اندوه خود سزاوارم

ببین چگونه غم‌انگیز و سخت می‌شکند
در آستانه‌ی آغاز خویش پروازم

منم پیامبر آیه‌های کفرآمیز
منم پیامبری غم‌نژاد و بی‌تاریخ

منم پیامبر بی‌نشانه‌ای که جهان
شکست باور خود را به پای اعجازم

عنوان شعر سوم : .
.

منبع

امتیاز به این post
ری اکشن شما چیست ؟
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0
+1
0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *