عنوان مجموعه اشعار : غزل
شاعر : ساحل رسول تلاش

عنوان شعر اول : خودت هم خوب میدانی که دارد این پشیمان

مرا آشفته کردی تا بمانم در پریشانی
خودت هم خوب میدانی که دارد این پشیمانی

خلافم دور میرفتی نمی دیدی به من یکبار
که می کردم دو تا بوسه از آن بالای پیشانی

دعا کردم خدایم را که حالم را بدانی تو
ولی دیدم که در تو نیست یک ذرهَ مسلمانی

سفر آغاز شد این بار ولی تنهای تنهایم
در این راه که سخت است و پر از آغاز طولانی

چه خواهد شد بدونت زندگی ی محکمم آخر ؟
بیا بنگر که شد چشمم بدونت ، سرخ و بارانی

هنوز هم روز هایم را برایت پوچ می خوانم
بکن آخر نگاهت را به این شاعر تو ارزانی

ز حال تو نمیدانم ، نمیخواهم بدانم من
تو عاشق نیستی جانم ، تو یک نادان نادانی